یه روز خوب

حدود یک سال و هفت ماه از روزایی که با هم بودیم گذشته

 بنفشه عزیز دلمو میگم

همون دوستی که توی دوره کارآموزی حدود یک ماه  با هم بودیم

یک ماهی که باعث یکی از بهترین دوستی های زندگیم بود

از زمانی که بنفشه وارد شرکت شد خیلی بهم خوش گذشت

چون قبلش اختلاف سنیم با بقیه خیلی زیاد بود

چقدر باهم حرف زدیم فتوشاپ کار کردیم روی فونتای کارمون بحث کردیم

روی قیافه وبسایت گیس و گیس کشی کردیم 

چقدر باهم خندیدیم

چقدر باهم مشورت کردیم 

با اینکه یک ماه بیشتر نبود اندازه یکسال با هم خاطره داشتیم

و یکی از دلایلش این بود که خیلی از سلایق و اخلاقیاتمون به هم نزدیک بود 

یعنی اون روزا جزو بهترین خاطرات زندگیم شد 

با اینکه خیلی مسائل سخت دیگه وجود داشت

بعد از کلی قرار گذاشتن و هماهنگ کردن و کنسل شدن امروز موفق شدیم بریم بیرون

خیلی روز خوبی بودکلی باهم حرف زدیم خندیدیم 

از اون روزا گفتیم از بعدش گفتیم

چقد من حرف زدم مخش سوت کشید

((چقد مسئول پارک دم گوش ما سوت زد که خانوما نرن تو گلا 

یه تیکه داشتیم کادو باز میکردیم سوت زد فک کردیم داره به ما میگه خانوم کادو رو باز نکن 

آخه جهت انگشتش رو به ما بود  ))

بهش گفتم اگه فامیل منو ببینن از تعجب شاخ درمیارن که انقد دارم حرف میزنم

انقد دوست خاکی و صمیمی ایه که من خیلی باهاش احساس راحتی میکنم 

و این یکی از بهترین ویژگیهاشه 

خلاصه که

بعضی لحظات توی زندگی خیلی واسه آدم عزیزه

امروز یکی از همون روزا بود 

گاهی بعضی دوستا اندازه یه خواهر واست عزیزن

حتی اگه کل مدت بودن باهاش یک ماه بیشتر نبوده باشه

بنفشه از همون دوستاست 

یه همراه خوب

کفششم خیلی گوگولی بود میخواستم کش برم نشد 

و امروز یه هدیه خیلی خوشگل و ارزشمندم گرفتم 

مرسی بنفشه مهربونم