کنکور ارشد از آنچه در تقویم به آن مینگرم به من نزدیک تر است
(یه چی تو مایه های اجسام از آنچه در آینه مینگرید به شما نزدیک تر هستند)
ادامه مطلب ...
همیشه از این کارای تحقیقاتی که روی چندتا خانواده انجام میدن خوشم میاد
همیشه برنامه های کانال 4 که این مدلی هستن رو میبینم
خیلی جالبن
و خیلی موضوع های خوبی رو بررسی میکنن
مخصوصا اونایی که راجع به بچه های کوچیکه رو خیلی دوست دارم
پی نوشت: عاشق واکنش باباهه اون وسطم
یه خانومه مسن بیرون منو دیدن
بعد دیگه همینجوری داشتن صحبت میکردن
بحث شد راجع به نوه شون
بعد میگن آره نوه من از شما بزرگتره... 18 سالشه
من الان انگشت بندازم دهنمو جر بدم خوبه؟
یا مث باب اسفتجی ...
داداشم میگه نپرسید مدرسه میری یا نه
من الان کاملا انتظار دارم چند وقت دیگه یه نفر بهم بگه 10 روزه ات کی ه ؟
زندگیه داریم ...
دیروز رفتم توی پذیرایی
میبینم روی مبل یه چیزی هســـــــــــــــــــــــــــــــــــت
ادامه مطلب ...
داشتم به این فکر می کردم مرتضی پاشایی یه نفر بود که ما می شناختیم
چقدر انسان توی کشورم وجود داره که الان درگیر بیماری هستن درگیر سرطان هستن
چقدر کودک الان تو کشورم وجود داره که چشمای نگران پدر و مادرشون به سلامتی شونه
و اینکه چقدر سخته
یه مطلب خوندم راجع به اهدای سلول های بنیادی
تعداد افراد ثبت نام شده در بانک اهدا سلول های بنیادی و مرکز سپاس بسیار کم است و
حداقل باید به 200000 نفر برسد تا شانس برای پیداکردن ژنتیک مشابه برای اینگونه بیماران بیشترشود.
بانک اهدا کنندگان سلول های بنیادی
ادامه مطلب ...
این روزا سخت تر از اونه که باور کنی...
چقدر با آهنگاش خاطره داشتم
روحش شاد و قرین رحمت الهی ...
ادامه مطلب ...
وای این لیوانا خیلی نوستالوژیه واسم
اصن یه حس خاصی میشم میبینمشون
تا میومدیم از دم شیر آب بیاریمشون دم دهنمون آب بخوریم
90 درصد محتویاتش ریخته بود
با اون اسکلت شل و ولش
ادامه مطلب ...
دیروز به داداشم میگم رفتم امضاهای فارغ التحصیلیمو گرفتم
یه نفس راحت میکشه
میگم یه جوری نفس میکشی انگار واحدای منو تو پاس کردی
چندتا نکته بود تو این 4 سال تحصیل کمرشو خم کرد:
ادامه مطلب ...
امروز بعد از گذشت یک ماه و اندی دیگه گفتم برم امضاهای فارغ التحصیلیمو بگیرم
دیگه نزدیک بود پروندمو بندازن دور
آخه هروقت به آموزشمون میگفتم میگفت فعلا وقت نداریم بعدا
خلاصه رفتم دانشگاه و یه برگه دادن دستمون یه عالمه جای امضا داشت
باید از کل سوراخ سنبه های دانشگاه که تاحالا از 100 کیلومتریشم رد نشدیم امضا می گرفتیم
یعنی من جاهایی رفتم که به عمرم نرفته بودم
حتی با وجود خوابگاهی نبودن از خوابگاهم باید امضا می گرفتیم
امضای آخرم که دیگه امضای غول مرحله آخر بود اصن یه وضی
یعنی کاملا توی مسیر امضا رو گرفتم
انقد از صبح دوییدم سر ظهر رو به موت بودم
یعنی 4 سال درس خوندیم پروژه دادیم انقد خسته نشدیم
آخرشم 5000 تومنم بهم دادن هنوز نفهمیدم واسه چی بوده :))))))))
گفتن 10 روز دیگه بیا مدرکتو بگیر بذار در کوزه ...
دیگه همین
ادامه مطلب ...