ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
حالا این که دانشگاه, بی خیال ما نمیشه و وقتی از هفت روز هفته هشت روزشو میریم دانشگاه و باز یه ذره قیافمون آشنا نمیزنه و باید کارت نشون بدیم بماند ولی بازم همه اینا خاطره میشه.
به عنوان مثال یکی از دوستای من میگه:
این چند روز که این نگهبان آقاها دم در میشینن هر روز کیف پولمو واسه نشون دادن کارت در میاوردم و بازش می کردم جلوی نگهبان و رد می شدم . دیدم هر دفعه که من رد میشم آقا گل از گلش شکفته میشه و کلی ذوق و خلاصه تا کجا نیششون باز میشه نگو من به جای اینکه لایه دوم کیفمو که کارت دانشجویی توشه نشون بدم لایه اولشو که آینست رو نشون میدادم!
آخی الهی آقای نگهبان خودشو تو آینه میدیده چقدر ذوق می کرده که بی خیال کارت میشده...
آخی بیچاره آقاهه
چه با خودش حال کرده
آخی حالا اون هیچی این دوستمون چه خوشحال عمل کرده
واقعن که...
خانم حواست رو جمع کن...
بیچاره با خودش میگفته این خانم چقدر شبیه منه !
نه بابااااا
کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟
حالا بماند
تو دانشگاه میگم
واقعن که...
خانم حواست رو جمع کن...
بیچاره با خودش میگفته این خانم چقدر شبیه منه !
آها شما بودین


من نبودما
احتمالا همین فکرو می کرده
شایدم میگفته به به من چه خوش قیا فه ام
می بینم که این پستت خیلی پر طرفدار شده



اون خانومه رو من می شناسم اصلا شبیه اون آقاهه نیست!!!
آقاهه کچله
احتمالا با خودش میگفته من که اینجا نشستم پس چرا الآن رفتم تو
آره یادم رفت ذکر کنم خانومه خیلی خوشگله
ا اون آقا مهربونه بوده
اوه بدبخت شدیم از فردا بد اخلاق میشه