به نام خدا
زندگی شاید آن لبخندی ست،
که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست،
میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
ادامه...
اشکی برای شوق شوقی برای درس درسی برای میز میزی برای کار کاری برای نان نانی برای تخت تختی برای خواب خوابی برای مرگ مرگی برای سنگ سنگی برای یاد یادی برای اشک . . . این است مفهوم زندگی!
گاهی وقتها یک جمله کوتاه اینقدر حالم را بد می کند که اول برای چند ثانیه داغ می شوم بعد سردم می شود یخ می کنم و می لرزم،بعدترش هم بغضی بزرگ حجم گلویم را پر می کند نفسم تنگ میشود،چشمانم تار میشود،قطره های اشک نا خواسته گونه هایم را می پوشانند... گاهی یک جمله تنها یک جمله کوتاه باعث می شه احساس کنم که شکسته ام،که خورد شده ام،که نابود شده ام و دیگر نیستم! میبینی واژه هایت هرجند کوتاه،هر چند ساده با من چه می کند؟!
اینقدر جملش بد بود ای بابا ببخشید حالا شما ناراحت نشید خودمم زیاد خوشم نیومد چرا گذاشتمشم نمیدونم ولی یه مفاهیم خاصی هم داشت
یه آدم خنگ نظر مربوط به این پست رو تو پست پایین گذاشته بود . . . (لازم نیست توضیح بدم در چه صورت خاله م نیستی دیگه...) . . . شوقی برای درس این قسمتش یه کم انگار داره جک میگه
کلا هر اتفاقی بیفته من خالت نیستم مگر صحبت در مورد اتفاقات حقیقی میبینی واقعا
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
گاهی وقتها یک جمله کوتاه اینقدر حالم را بد می کند که اول برای چند ثانیه داغ می شوم بعد سردم می شود یخ می کنم و می لرزم،بعدترش هم بغضی بزرگ حجم گلویم را پر می کند نفسم تنگ میشود،چشمانم تار میشود،قطره های اشک نا خواسته گونه هایم را می پوشانند...
گاهی یک جمله تنها یک جمله کوتاه باعث می شه احساس کنم که شکسته ام،که خورد شده ام،که نابود شده ام و دیگر نیستم!
میبینی واژه هایت هرجند کوتاه،هر چند ساده با من چه می کند؟!
اینقدر جملش بد بود
ای بابا ببخشید
حالا شما ناراحت نشید
خودمم زیاد خوشم نیومد چرا گذاشتمشم نمیدونم
ولی یه مفاهیم خاصی هم داشت
یه آدم خنگ نظر مربوط به این پست رو تو پست پایین گذاشته بود

.
.
.
(لازم نیست توضیح بدم در چه صورت خاله م نیستی دیگه...)
.
.
.
شوقی برای درس
این قسمتش یه کم انگار داره جک میگه
کلا هر اتفاقی بیفته من خالت نیستم مگر صحبت در مورد اتفاقات حقیقی
میبینی واقعا