درباره من
به نام خدا
زندگی شاید آن لبخندی ست،
که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست،
میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
ادامه...
پیوندها
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- فروردین 1395 1
- بهمن 1394 1
- آذر 1394 2
- آبان 1394 4
- مهر 1394 3
- شهریور 1394 5
- مرداد 1394 8
- تیر 1394 7
- خرداد 1394 6
- اردیبهشت 1394 18
- فروردین 1394 13
- اسفند 1393 11
- بهمن 1393 4
- دی 1393 4
- آذر 1393 7
- آبان 1393 7
- مهر 1393 7
- شهریور 1393 11
- مرداد 1393 7
- تیر 1393 3
- خرداد 1393 7
- اردیبهشت 1393 7
- فروردین 1393 9
- اسفند 1392 7
- بهمن 1392 12
- دی 1392 12
- آذر 1392 10
- آبان 1392 11
- مهر 1392 8
- شهریور 1392 12
- مرداد 1392 2
- تیر 1392 4
- خرداد 1392 6
- اردیبهشت 1392 12
- فروردین 1392 14
- اسفند 1391 11
- بهمن 1391 8
- دی 1391 9
- آذر 1391 19
- آبان 1391 27
- مهر 1391 37
- شهریور 1391 60
- مرداد 1391 73
- تیر 1391 54
- خرداد 1391 46
- اردیبهشت 1391 69
- فروردین 1391 78
- اسفند 1390 97
- بهمن 1390 47
تقویم
فروردین 1395| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
| 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
| 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
| 28 | 29 | 30 | 31 |
جستجو
آمار : 336438 بازدید
Powered by Blogsky
گلنوش
سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 21:59
جمله ی قشنگی بود .واقعا چرا...
نمیدونم؟؟!!!
وا.......
مگه میشه؟ آخه چطوری؟
بله که میشه
آدم احساس خوبی نداره ولی نمیدونه این احساس از کجا سرچشمه میگیره .... سخته توضیحش ولی هست...
به قول معروف درد بی.....ه
[چشمک]
جای خالی احیانا بی درمونه ...گزینه ۳ ...همه موارد... هیچ کدام....
دقیقاااااااااااااااااااااااا.........
نه دیگه اشتباه نکنید....!
یه کم راهنمایی می کنم (یک حرف دیگه)
درد بی.....یه
نه خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــر اون نیست
اما تا حالا این دردی رو که میگی من به عنوان نماینده تمام عیار قشرمون، تا حالا نداشتم. هیشکی هم نداشته. فک کنم از خارج آوردن...
شما هم مواظب باشین زود خوب شین
(حیف که از گذاشتن بعضی آیکونها معذورم. همون!)
ای بابا به جز شما بقیه نظرام این دردو داشتنا
البته ایشالا هیچکس هیچ دردی نداشته باشه
خوبه آیکونام کمه ها ....
دلم... برای همه حرفهایی که نمی زنی تنگ است ×
سلام گلنوشی
چه جالبه که تا حالا کسی از این دردا نداشته
ولی بامزه گفتی نخیـــــــــــــــــــــــر اون نیست
ا شمام نداشتی؟؟؟!!!!
چه بهتر هرکی نداره پس من از اون استثناء هام
خطاب به آقای *شوهرجان*: نه درد بی شوهری نیست چون منم که شوهر دارم این درد رو دارم
وای مهسا از دست تو نیم ساعته دارم میخندم
نه منم داشتم منظورم
آقای "شوهر جان" بود
آها خوب خیالم راحت شد
فکر کردم من...
اهه... شما اگه دنبال شوهر می گردید چرا بهونه میارید؟
کی گفته اون درد کلمه شوهره؟
هزار تا درد با Syntax درد بی.....یه وجود دارد
اصلن اینو بزارید به مسابقه...
خانومهای محترم توی صف هر کسی هم می تونه 3 تا درد نام ببره !
برای برنده مسابقه هزار لایک زده میشود
کی ما؟؟؟؟!!!!
شما نظرات مشکوک میذارید
خوب دوستان شرکت کنید ولی قبول نیست هی جای خالی رو عوض میکنید ها
من از اولم گفتم همون درد بی درمونه...
خوب مثل این که یه مدت من نبودم نتونستین اینجا رو کنترل کنید ...خراب شده
آقای محترم شوهر!!! در مورد شما که البته درد بی مطلبیه که مطالب سایر وبلاگا رو کپی می کنید
البته دردهای دیگری هم حدس میزنم که در این مقال نمی گنجد...
از قدیم گفتن اگر شوهر خوب بود که خدا خودش شوهر میکرد
اما شما از اسمت معلومه خیلی از این که شوهر هستی خوشحالی
خدا به داد زنت برسه
.
.
.
خوب خاله جان شما هم هر وقت ندونستی دردت چیه یه تماس با من بگیر تا بهت یادآوری کنم که لیسپ نخوندی... مدار و معماری مونده....الگوریتمم هست
به خواهر زاده ی خوبم یه مدتیه نبودیا جای نظرات خوبت خالی بود
چه خبرا...
چرا دردامو یاد آوری میکنی خوب
عوضش منو از این گنگی در آوردی فهمیدم دردم چیه
اصل بر صداقته...
ولی جهت جلوگیری از هرگونه سوء برداشت و تنویر افکار عمومی جواب مسابقه اعلام می شود:
درد بی دردیه !
نشون به اون نشون که آقای شهرام ناظری هم در آلبوم نیستان با صدای گرم و گیرای خودشون بلند داد می زنه و می خونه که :
یک شب آتش در نیستانی فتاد/سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد/هر نیی شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کین آشوب چیست؟/مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت: آتش بی سبب نفروختم/دعوی بی معنیت را سوختم
زانکه می گفتی نیم با صد نمود/همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار/برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است/درد بی دردی علاجش آتش است
البته شعرش از مجذوب تبریزی (مجذوب علی شاه) می باشد. در پایان مسابقه نیمه کاره بی برنده از همه شما تشکر می کنیم
ختم مسابقه
ا من آهنگای اقای شهرام ناظری رو گوش نکردم تا حالا
بالاخره جواب مسابقه اعلام شد
جایزه شو بدین به مدیر وبلاگ
چه خوب درد بی دردی که خیلی خوبه
بازم مخاطب واسه شرکت بودا
من تسلیمم...
فقط یکی جلوی این خانم گلی خانم رو بگیره.
کاش فقط یک کم دایره لغاتشون بزرگتر بود.همین
الهی العفو
مسابقه تون ایهام داشت خوب
این دردای من چه مشکلاتی آفرید من تسلیم دیگه دردی ندارم
این گلی خانومم یه کم شوخه
اینجا کسی از کسی ناراحت نشه ها من ناراحت میشم
خودتون خوب اراحت شو... میدونم تو دلتون گفتید
استغفرالله ربی .....
إإإإإإإإإإإإإإإإإإإ بااااااشه اصلا من دیگه سکوت میکنم
حالا شاید به خاطر این یه تخفیفی در مورد خاله بودنت بهت دادم
اما فقط اینو بگم که اگه دایره لغات من کوچیک باشه که شما شانس آوردین
بعله
البته اون موقع عجله داشتم و نتونستم از دایره لغاتم به نحو احسن استفاده کنم که این هم خوش شانسی دیگه ی شما بود
بعله
.
.
.
بعضیا هم دیگه خاله م نیستن
من کجام شوخه خانوم
اما خانوم رو خوب اومدی
.
.
.
اصلا من میخوام نسبت فامیلیمو عوض کنم هی راه به راه راحت نباشی بگی دیگه خالم نیستی مثلا خاله ی زن دایی مادربزرگ بابای خودم
خوبه تازه گفتم الان میای میگی چقدر لوس به من میگی خانوووم
مثل اینکه درست شدمااااااااااا در مواقع به درد نخور خوب کار میکنم
من که به هیــــــچ دردی نمیخورم…
.
.
.
این دردها هستند که چپ و راست به من میخورند..!!
دیگه جمله هاتون زیاده میذارم بقیه استفاده کنند
ممنون
پایین بقیه چیزی نمیگم
می دانی ، دردهای گفتنی خوب است. اما امان از نگفتنی ها که این مگوها همیشه قد سکوت آدم هاست.
بعضـــــــــــی ها.. خنده رو لبـــشونِ ولی دلشون هیروشیماستــــــ .....
مصداق درد جملات زیره:
دکتر به زن گفت : شما به کلیه نیاز دارید و در حال حاضر تنها گروه خونی موافق، گروه خونی همسرتان است. مرد بعد از این که شنید گفت : من این کار را انجام نمی دهم.
- اما بابا ما پولی برای خریدن کلیه نداریم. یعنی نمی خوای یکی از کلیه هاتو به مامان بدی؟
مرد چطور می توانست بگوید که یکی از کلیه هایش را چند سال پیش فروخته است ...
همیشه یه نفر هست که ادم بخواد با اون "درد دل" کنه ولی وای به اون روزی که اون خودش درد دل" ادم باشه"
بعضی حرفا رو نمیشه گُفـت ، باید خـورد .. ! ولی بعضی حرفا رو ، نه می شه گفت ، نه میشه خورد .. ! می مونه ســر دل ! میشه دل تـــنـــگ ! میشه بــــــغــــض ! میشه ســڪـــوت ! میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چـه مَرگِـتـه !!
بـــــگو چه مخدٌری بود در بودنت ! کـــه نـبـودنــت را اینـــهمه درد میـــــــــکشم . . .
دیـشـب گـرسـنـه بـود دخـتـری کـه مُـرد ... چـه آسـان بـه خـاک پـس دادیـمـش ؛ و ه...ـمـسـایـه اش ، زیـارتـش قـبـول ... دیـشـب از سـفـر رسـیـد ... مـکـه رفـتـه بـود!!!.... اینجاست که این شعر معنا پیدا میکنه.... .
]نبینم بچه هام با غریبه ها بحرفن و دعوا کنناااا
}
بیایید تو(رو به بچه هام که دارن تو کوچه دعوا میکنن) درم پشت سرتون ببندین
گلی: آخه مامانی! این آقای شوهر همش مارو اذیت میکنه
من: اشکالی نداره مامانی٬ شب که باباییتون بیاد خونه میگم بره دعواش کنه!!!!
{و سالها میگذرد و بچه ها منتظرند که بابایی بیاد و...
.
.
.
چقدر غمگین شد
خب یه جور دیگه:
من: گلی جون برو حقشو هر جور که صلاح میدونی بذار کف دستش
گلی: چشم مامانی
مــــــــــــــــــــامــــــــــــــــــــــــــان
خدا رحم کرده نرفتی رشته فیلم نامه نویسی....
وگرنه همه فیلمامون به طنز.... تبدیل میشد
به جای اینکه بچه هاتو به راه راست هدایت کنی دو روز دیگه که من تو چاقوکشی مردم کی جواب میده آخه