ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
گاهی دلت از سن و سالت می گیرد
میخواهی کودک باشی
کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد
و آسوده اشک می ریزد
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...
خیلی لذت بردیم
ممنون
من همیشه واسه اون وقتا حسرت میخورم...کاش همیشه کودک بودیم...واقعا دوران خوبی بود...دیگه برنمیگرده
البته باید قدر الانمونم بدونیم چون چندسال دیگه حسرت امروز رو میخوریم
کودکی...خاطرات...و کلا یادش به خیر
دست خالی و دل پر...
حکایت هر روز من و خدای من است...
کلاغ پر...
گنجشک پر...
عشقم پر...
نفسم پر...
اشتباه نکن!
من این بازی را خوب بلدم ولی
بازی زندگی زمین تا آسمان با بازی ها ی کودکی فرق دارد...
کودکی بهترین دوران زندگی هر انسانی با تموم سختی ها وتلخیاش
ولی من فرزانه رو دارم همیشه بهترین غمخوارم بوده و هست همیشه وقتی دلم میگیره اول به خدا و دوم به فرزانه پناه میبرمو ارامش پیدا میکنم ازش ممنونم
ان شاء الله دوستیتون پایدار بمونه


خاله اون نظر دوتا بالاتر از نظر من متن قشنگی بوداااا چرا انقدر بی تفاوت برخورد کردی؟؟
یادش به خیر چه دورانی بود
چه قدر جیغ و داد میکردم و میدویدم
اما الآن دیگه نمیشه دوید پریروز هم که نذاشتین بدوم
باشه میگم بیاد وبلاگت از این نظر قشنگا بذاره
والا اون موقع که رفته بودین غذا بخرین که وقتی برگشتی با نیش باز در حال دویدن بودی