بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

یه خاطره از یه دوست.(متفرقه)

تو مترو درون شهری ساعت ۷ صبح همه خوابن و آویزونن به دستگیره ها. یه پسره تو ایستگاه ازادی خودش رو چپوند تو گفت خواهرا برادرا واسه اجاره خونمون پول کم آوردم بابام مریضه ۱۷۵۰۰ تومان لازم دارم. یه پیرمرد یه ۲۰۰ تومنی بهش داد! گفت : خواهرا برادرا واسه اجاره خونمون پول کم آاوردم بابام مریضه ۱۷۳۰۰ تومان لازم دارم!!! اینو که گفت کل مترو منفجر شده هرکی هرچی پول خرد داشت داد به پسره!!! واقعا هنر نزد ایرانیان است

نظرات 1 + ارسال نظر
گلی چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 14:57 http://www.vooroojak.blogsky.com

فکر کنم اون پیرمرد اولیه هم باباش بوده و این نقشه کاملا هماهنگ بوده
اولش که گفتی خاطره ای از یه دوست گفتم خوب معلومه دیگه مدا ست

احتمالا
جزو ایمیلام بود گفتم از اون فرد مجهول الهویه هم یاد کنم
البته خودم کلی تو بی آر تی خاطره دارما
مهسارم که واسه خاطراتش باید یه وبلاگ تاسیس کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد