افکار

حدیث دوشنبه 6 مرداد 1393 ساعت 01:09

فکر میکنی میلیون تا فکره
منم بعضی وقتا از این حمله ها بهم دست میده
بعد برای رو کم کنی میشینم لیستشون میکنم
نهایت میشه ۱۶تا
تو هم امتحان کن ببینیم چندتا میشه
یبار دیگه خیلی حملم شدید بود جلوهرکاری که به ذهنم میرسید مینوشتم که چی شه اینکارو بکنم ؟ بعد جواب میدادم که اگه اینکارو بکنم اینطور میشه
بعد نگاه میکردم ببینم از نتیجه کدوم بعدنا راضیترم
بعد اونو انجام میدادم
رییس استخدامم میکنی

آره حالا یک آرایه ادبی به نام اغراق توش به کار رفته بود
منظورم همون حدود بود
مال من 17 تاست می خوای بنویسم ؟ می خوای
می خواستم اوج پر بودن مغزم از فکرای مختلف رو نشون بدم
=))
عاشقتم جالب بوده کارت یه بار امتحان کنم
البته من اصلا قدرت انتخاب ندارم ببینم از نتیجه کدوما بعدنا راضی ترم
بیا به جای من بشین شما لایق ریاستی
البته اینا خدمات مفید و درستین هروقت سوتی دادی اونوقت یه چیزی همه که مثل من نیستن میان تعریف می کنن بعد شکلک می زنن =))

p.t دوشنبه 6 مرداد 1393 ساعت 16:15

انشاءالله که خیره ...
ســـــــــــــــــــلام

انشاء الله ...
انشاء الله خدا برای همه بهترین راه رو بذاره جلوی پاشون
سلاااااااااااااامممممممممممممممممم
خوبی پی تی؟
خوندم توی ماه رمضون اذیت شدی فشارت افتاده قندت افتاده :(
انشاء الله همیشه سلامتی باشه برات

سوگلی سه‌شنبه 7 مرداد 1393 ساعت 19:39

مبارکه گلنوش جون
ایشالا خیره
سلام

:| آروم بگیر :|
مرسیییییییی ایشالا کلا درگیری درس و کار و زندگی و ایناست قاطی پاتی شده
سلااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممممم پیکاسوگلی

سوگلی پنج‌شنبه 9 مرداد 1393 ساعت 00:37

درس و کار و زندگی خوبستایشالا همیشه درگیر چیزای خوب باشی

بله واقعا سلامتی همه باشه
این دغدغه ها هم حل میشه
انشاء الله که شما اصن دغدغه هم نداشته باشی
همه چی ok و خوب باشه

ریحون پنج‌شنبه 9 مرداد 1393 ساعت 03:47

یخوده سر کیسه رو شل کن یه منشی استخدام کن!

کیسه کجا بود که من سرشو شل کنم
رئیس طفلکی طفلکی رئیس

p.t جمعه 10 مرداد 1393 ساعت 11:50

چیزی نبود ...
خیلی وقته دیگه رفع کسالت شد
ولی ممنون از احوال پرسیت

خداروشکرررررررررررررررررررررر
خواهش می کنم کاری نکردم
من گاهی از پستا عقب میفتم تا بیام احوال پرسی کنم دیر میشه ببخشید دیگه

مهسا دوشنبه 13 مرداد 1393 ساعت 12:40

اِ؟ کار پیدا کردی یعنی؟؟؟
مبارکههههههه
منم مغزم این روزا خیلی درگیره ولی اگه بخوام بنویسم نهااااایتا دو مورد بتونم بنویسم
ولی خب درگیریای تو اساسی و مهمن، درگیری من با این پروژه ی لعنتیه که شروع نمیشه (پریشب تصمیم گرفتم عوضش کنم دیگه)
دغدغه ی بیکاری رو هم خیلی خوب باهاش کنار اومدم، نهایتا یه مدت بیکار میمونم و از زندگی لذت میبرم دیگه!(کلاس آشپزی، کلاس پیلاتس و هزاران کار دیگه که همیشه میخواستم انجام بدم و وقتشو نداشتم)
خلاصه الان مهمترین دغدغه م اینه که دکمه ی "د" کیبوردم خرابه و هربار "د" رو میخوام بزنم باید با کل وزنم بیافتم روش
حالا بشمار این متن چند تا "د" داشت

من؟ کار؟ بام؟شیب؟ از کجا به این نتیجه رسیدی مامانی؟
کی میتونه به من کار بده؟
دغدغه شو دارم این که قراره چی بشه اما خودشو ندارم
کلا الان به یه دوره سنی رسیدیم که هزارتا مشغله فکری میاد تو ذهنمون دیگه یه شرایط بعد از لیسانس قبل ارشد کار درس... این پروژه هم که غوز بالای غوز شده تمومم نمیشه لامصب
چرا؟ درست نشدش باز؟ نشد شروع کنی؟
lمهسا یه جوری میگی دغدغه های ذهنی من مهمن انگار تاحالا منو ندیدی هممون مثل همیم دیگه =)) الان یکی از مهمترین دغدغه های من اینه چرا آهنگ قلبم رو تکراره پاشایی نمیاد بیرون مثلا
همین چیزاته که من عاشقت شدم دیگهههههههههههههه
اصن انرژی رو تزریق می کنی به آدممممممممم
خب اون کل وزنت تقریبا با فشار انگشت یک آدم معمولی برابری می کنه شاید یه کم کمتر باشه
19 تا توی اون کلمات دغدغه خیلی زحمت میکشیدی مراقب باشه غ هاتم خراب نشه
دلم برا نظرات تنگ شده بوووووووددددددددد