حضور (متفرقه)

                                   ارزشمندترین مکان هایی که می توان در دنیا حضور داشت :

                                                              در فکر کسی ، 
                                                              در قلب کسی ؛ 
                                                           و در دعای کسی ... 


استفاده از زمان (خاطراتی)

جاتون خالی یه استاد داریم مخ،مغز یعنی هرچی بگم کم گفتم

یعنی اینقدر کار مفید تو زندگیش انجام داده که هر بار تعریف میکنه آدم از خودش بدش میاد  

در حد سیستم عامل نوشتن تو عید و خوندن زبان برنامه نویسی در یک بعداز ظهر و ...

خلاصه به ما هم توصیه کردن از وقتمون درست استفاده کنیم و تو عید یه برنامه بنویسیم.

3 تا جاروبرقی هستند که باید یه صفحه ی 16*16 رو تمیز کنن( زمین با مانع و چاله و...) 

قراره یه روز تو دانشگاه مسابقه بذاریم و هر گروهی که زمان تمیز کردنش کمتر بود برنده میشه

تو عید 3 نفر چه جوری زماناشونو هماهنگ کنن و با هم کار کنند بماند

خدایا این کنفرانس یاهو رو از ما نگیر 

اینم ازصفحه ی بازیمون

:) (خاطراتی)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تنها (متفرقه)

خــــدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود،
تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد،
با پای شکسته هم می توان سراغش رفت، 
تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر برمی دارد، 
تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند، 
وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود 
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن. 
خدا را برایتان آرزو دارم...



یک (متفرقه)


یک...
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛
یک دست می تواند یاریگر یک انسان باشد؛
یک واژه می تواند بیانگر هدف باشد؛
یک شمع می تواند پایان تاریکی باشد؛
یک خنده می تواند فاتح دلتنگی باشد؛
امید می تواند رافع روحتان باشد؛
یک نوازش می تواند راوی مهرتان باشد؛
یک زندگی می تواند خالق تفاوت باشد؛

امروز آن "یک" باشید...



خط (متفرقه)


هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....
"اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....

...(خاطراتی)

چرا معلم ها و استادها علاوه بر توانایی تدریس به روانشناسی برخورد با دانش آموز و دانشجو فکر نمی کنن !!! بعضی مواقع حرفاشون واسه آدم بد جوری سنگین تموم میشه...

به سلامتی همه ی استادای با سواد و باشخصیت 

پنگوئن کوچولو (متفرقه)

الهی من فدات بشم قلمبه ی مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن 


ترمز (خاطراتی)

جالبه چند روز پیشا توی یه بی آر تی بودم ، میدیدم یا مدت مکثهاش زیاده یا یه دفعه بی دلیل وسط راه ترمز میکنه.  یه دفعه دیدم راننده داد میزنه آقا اون در مردونه رو ول کن  گویا در مردونه رو که میکشیدن اتوبوس ترمز میکرد  یعنی من هنوزم بین ربط این دوتا موندم یکی منو از این گیر منطقی نجات بدههههههههههههههههههه

(خاطراته داریم؟ در؟ کشیدن؟ اتوبوس؟ ترمز؟  )


نخ گردن (خاطراتی)

این روزا از هر انگشتم یه شال گردن میپاشه 

قراره یه همایش تو دانشگاه داشته باشیم و یک سریمون هماهنگ یه شال بندازیم دور گردنمون

واسه ی همین 7 نفر قرار شد واسه ی 21 نفر شال ببافیم...

خلاصه جاتون خالی دیروز آموزش شال گردن بافی بدون هیچ گونه امکاناتی (البته کاموا رو میخواست ها! هوا رو که به هم نمیبافتیم  ) با 5 تا انگشت دست و بدون میل بافتنی تو دانشگاه توسط یکی از بچه ها انجام شد  

( واقعا که شنیدم چی گفتین )

خلاصه دیروز تو 3 ساعت یه شال گردن بافتیم بعد اومدیم خونه.

 البته جالبیش اینه که تا شالگردن رو تا آخر نبافتی نباید از جات تکون بخوری چون دور 5 تا انگشت دستته ( نزدیک بود دیشب بخوابم تو دانشگاه   یا مثلا با 5 تا انگشت تو هوا با یک کلاف کاموا دورش برم تو بی آر تی)

خلاصه جاتون خالی دیشب شال گردن رو آوردم خونه ، حالا جدای از اینکه خانواده شک کردن من میرم دانشگاه یا کلاس خانه داری  داداشم میگه این بیشتر شبیه اون ریسه هاست که ازش چراغ آویزونه چند تا چراغم ازش آویزون کن! 

جاتون خالی امروزم از ساعت 4.30 تا 6.30 یکی بافتم. دستم داره تند میشه ها ... اگه دیدین یه نفر داره تو مترو شال گردن میفروشه فکر نکنین منم 

ادامه مطلب ...

قسم (متفرقه)

دنیای عجیبی شده است . . .

برای دروغ هایمان ،

خدا را قسم میخوریم ،

و به حرف راست که میرسیم ؛

می شود جان ِ تــو . . .

زندگی (متفرقه)

برآنچه گذشت ،

 آنچه شکست ،

                        آنچه نشد ...                        

  حسرت نخور ؛

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...



نیازمندی :) (متفرقه)

اون دو رقمم اگه میخواین به خودم بگین 

 

لبخند (متفرقه)

لبخند بزن

برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،

تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد ...

شعر کودکی (خاطراتی)

نمیدونم چرا چند روز پیشا یه دفعه یه شعر از دوران کودکیم یادم افتاد

یه دفعه اولاش اومد تو ذهنم ... شعری که مامانم واسم میخوند

کامل هم یادم نمیومد یه کم از اولش و یه کم از آخرش 

سرچ کردم و کاملشو پیدا کردم

گفتم شاید شما هم شنیده باشینش و باهاش خاطره داشته باشین

اینه که تصمیم گرفتم بذارمش اینجا 



ادامه مطلب ...

کوچولوی یک ساله ! (خاطراتی)

                                             سلام سلام سلام

                                             یک سال گذشت ...


ادامه مطلب ...

مطالعه (متفرقه)

مزاحم نشین  دارم مطالعه میکنم خوووووووووووووووووووو