معدل (طنز)

لذتی که در مشروط نشدن با معدل 12.03 هست توو معدل 20 شدن نیست 

عمومی (خاطراتی)

18 دی اولین امتحان بود و میدونید که اولین امتحانام همیشه عمومیه

نصف شب که من داشتم از معده درد میمردم دیگه به زور رفتم سر جلسه

البته قرص خوردم  تا رسیدم دانشگاه یه کم بهتر شدم خداروشکر

امتحان تاریخ تحلیلی صدر اسلام 

واقعا نمیدونم هدف اینهمه خوندن و فراموشی چیه

من همه ی عمومیامو حتی 20 میشم ولی دریغ از اینکه یک کلمش یادم بمونه 

 حتی یک ساعت بعد از امتحان  

خلاصه رفتیم نشستیم سر جلسه صندلی هاهم شماره داشت 

یه ذره که از امتحان گذشت دیدم یکی از بچه ها جاش کنار من بوده

رفته ته نشسته.... چشمتون روز بد نبینه اومدن کنار من همانا و صدای پچ پچ همان

خانوم هندزفری تو گوشش بود داشت سوالا رو میخوند که بهش جواب بدن بنویسه

کلا فکر کنم تو کل امتحان هم درگیر خوندن سوالا بود ما که کتاب رو خوندیم

 بهمون بگن پیدا کن باید فکر کنیم، دیگه چه برسه یه نفر که اصلا ندونه چی به چیه

هی اینم اون وسطا به طرف فحش میداد

اونوقت من میگم باید صندلی رو کرد تو حلق بعضیا شما بگین نه

یعنی گند زد به تمرکز ما 

مراقب رو نگاه کردم ببینم اصلا نمیفهمه دیدم نه کلا تو باغ نیست....

خلاصه این تا آخر امتحان مشغول بود تازه به من اشاره میکنه میگه جای خالی هارو بهم بگو

اینم از بساط امتحانای ما 

مرتبط با ایام (طنز)

سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر
 نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم.
 اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش! 

کی ؟ من ؟ برگه ؟ حلق؟ 

          ولی خداییش یکسری امتحان های رو مخ هستن که وقتی یه نفر برگه اضافی میگیره واقعا همچین حسی به بعضیا دست میده



این روزها (خاطراتی)

این روزها هم که روزهای درس و امتحانه فکر کنم حدود دی و بهمن و خرداد و تیر که میشه یه سری دعاهای روتین میره اون بالا خدایا غلط کردم از ترم دیگه وایندفعه بگذره دیگه قول میدم و فلان و .... البته ما که از اوناش نیستیم تو بازدید کننده ها هم که نداریم فقط از دور دست ها  شنیدییییییییییییم

امیدوارم همتون تو امتحانا، کار ، و از همه مهمتر زندگیتون موفق باشین

خب خب وارد سال 2013 میلادی شدیم یه ایمیل قشنگ سیما جون واسم فرستادن(ممنونم سیما جون) ازش استفاده میکنم واسه ی تبریک سال نو میلادی

 wish in 2013 God gives you 12 month of happiness. 52 weeks of fun. 365 days success.8760 hours good Health. 52600 minutes good Luck.3153600  seconds of Joy

...

and that's All

زیباترین قسم سهراب سپهری (شعر هایی که دوست دارم)


نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.


دست کم (متفرقه)

چیزهایی که دست کم میگیرید ..


 کسی دیگر برای بدست آوردنشان راز و نیاز می کند !!!


تکیه گاه (متفرقه)

هر چقدر هم قوی باشی گاهی اوقات کم میاری...!؟

ولی بازم باید تکیه گاه اونایی که دوستشون داری باشی



اوج (متفرقه)

مراقب باش!!!

دست روزگار هلت میده ...

ولی قرار نیست تو بیفتی ...

اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی اوج میگیری ...

به همین سادگی ...

لوس (طنز)

یه بارم اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم 

بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟

گفت مرگ بگیری مردشور برده الهی به تیر غیب گرفتار بشی سرت به سنگ لحد بخوره ...

 لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟! :|

داشتم عزرائیلو میدیدم خداوکیلی...


*ممنون از سیما جون*

افکار (متفرقه)

گوشهایم را می گیرم ...
چشم هایم را می بندم ...
و زبانم را گاز می گیرم ...
ولــــی ...
حـــریـــفِ افکارم نمی شوم ...
چقـــدر دردنــــاک است ...

فــهــمــیــدن !



یلدا (متفرقه)

امشب، طولانی ترین شب سال ، کنار بزرگترها ، خانواده و کسانی که دوستشون دارید

بهتون خوش بگذره  

یلداتون مبارک 

زمستون (خاطراتی)

آخیییییییییییییییی خدایا شکرت این دو روزه چقدر قشنگه... عجب هوایی

دیروز هوا بارونی بود و امروز برفی 

چترم نداشتم دیروز که حدود 5 یا 6 بار خیس شدم و خشک شدم, خیس شدم خشک شدم ...

فکر کنم اینقدر منقبض منبسط شدم سایزم تغییر کرد 

امروزم سر بالایی مسیر دانشگاه رو که میرفتم زمین لیز لیز پر از برف 

برفه گلوله میشد زیر کفشم اولش مثل کفش پاشنه بلند و بعدشم کفش لژ دار  

کوچیک تر که بودیم همیشه ذوق و شوقی داشتیم واسه ی برف باریدن و تعطیلی مدارس

 و آدم برفی درست کردن با دوستان

روزگار همتون خوش 

بعدا نوشت:اینم یه عکس از کوه ها که روشون برف نشسته از پنجره ی دانشگاه 

دسته !! (طنز)

یه عمره داریم میریم سینما هنوز نفهمیدیم دسته ی صندلی مال خودمونه یا بغل دستیمون 

اشک (جملات قصار)

 اشکها کلماتی هستند که به زبان آوردن آنها بسیار سخت است.

بچه که بودیم... (متفرقه)

بچه بودیم از آسمون بارون میومد
بزرگ شده ایم از چشمامون می یاد!!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن
بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه درستش کرد 
فقط جای شکستگیش روی دل میمونه با هیچ آبنباتی درست نمیشه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضیها رو هیچی بعضیهارو کم و بعضیها رو بی نهایت دوست داریم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون۱۰ تای بچگی دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم حتی فکر شکستن دل کسی رو هم نمیکردیم
بزرگ که شدیم خیلی راحت دلها رو میشکنیمو از کنارش رد میشیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم انسانها رو به خاطر انسان بودنشون میخواستیم ونه پول و…
بزرگ شدیم به همه چیز نگاه میکنیم بجز انسان بودن
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه که بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم …هیچ کس نمی فهمد
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ ، دیگه همون بچه هم نیستیم
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . . .


تلاطم (متفرقه)

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند...  

و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.  

تلاطم های زندگی حکمتی از جهان هستی است...  

پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه اطرافمان.  

*با تشکر از فرزانه جون* 

 

 

آمد و رفت (متفرقه)

ساده ی ساده ...

از دست می روند ..!

همه ی آن چیز ها که .....

سخت سخت ... به دست آمدند !