اولین روز کاری

خب امروز اولین روز کاری بود 

دیشب اصلا خوابم نمیبرد 

به خاطر اینکه امروز اولین روز بود 

سعی کردم زود راه بیفتم تا ساعت دستم بیاد

ولی انقد زود شد که نیم ساعت تو مترو و یه ربع تو ایستگاه اتوبوس نشستم تا وقت بگذره 

اصولا روبه رو شدن با یه محیط جدید استرس خاصی داره 

خداروشکر محیط خوبیه 

همون اقای مصاحبه روانشناسی شرکت هم  با توجه به ویژگی هام منو گذاشتن توی یه اتاقی که همه خانومن تا راحت تر باشم و یکی از بچه های اتاق رو منتقل کردن جای دیگه با اینکه همه صنایعی بودن 

در مورد فیلدی که من استخدام شدم فقط من و آقایی که باهام مصاحبه استخدامی کردن تو شرکت هستیم فکر میکنم

یه پروژه بزرگه که دو ساله گویا داره روش کار میشه 

الان دادن من بخونم تا ادامشو بنویسیم :|

پروژه دوساله اونم با جهت فکری برنامه نویسای دیگه :|

حقیقتا خیلی سخت بود 

یکی از بچه های اونجا میگفت دنبال کسی میگشتن سابقه کار داشته باشه

سیستمم که اوردن میگفت ااا مال منو یه هفته بعد اوردن :دی

روز سختی بود اما من تمام تلاشمو میکنم که روز به روز بهتر باشه

همون آقایی که مشاوره روانشناسی کردن هم مدام سرکشی میکردن میگفتن تجمع بیش از دو نفر ممنوع :))

اخه هی بچه ها حرف میزدن یا از من سوال میپرسیدن

کدوم دانشگاه اومدی و متولد چندی و اینا 

کوچکترین عضو جمعم هستم :دی

صنایعی ها همه ارشدن

دو تا از بچه های صنایع از دانشگاه خودمون بودن

خداروشکر همشونم مهربونن

اقای مصاحبه علمیم

اومده بودن تند تند تند توضیح میدادن

منتها فهم یه پروژه دوساله تو نیم ساعت نمیشه که 

ولی بنده خدا خیلی وقت گذاشتن هیم میگفتن هرجا رو نفهمیدین بپرسین... منم که 

البته خدایی خوب توضیح میدادن میفهمیدم ولی پروژه بزرگ بود

پروژه واقعی خیلی فرق میکنه 

دیگه نام کاربری و اثر انگشتمم که ثبت شد

از اونیکی شرکتم که رفته بودم مصاحبه زنگ زدن 

گفتم جایی استخدام شدم 

گفتن ااااااااا چرا انقد زووووود ای بابااااااااااا

گفتم اصن معدن طلارو از دست دادین :)))))))

امیدوارم اوضاع خوب بشه 

باید خیلی زحمت بکشم خیلی زیاد 

باید سریع خودمو برسونم 

امیدوارم زودتر به سطح خوبی برسم 

چقد خوابم میاااااد :دی