بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

یلدا (متفرقه)

امشب، طولانی ترین شب سال ، کنار بزرگترها ، خانواده و کسانی که دوستشون دارید

بهتون خوش بگذره  

یلداتون مبارک 

زمستون (خاطراتی)

آخیییییییییییییییی خدایا شکرت این دو روزه چقدر قشنگه... عجب هوایی

دیروز هوا بارونی بود و امروز برفی 

چترم نداشتم دیروز که حدود 5 یا 6 بار خیس شدم و خشک شدم, خیس شدم خشک شدم ...

فکر کنم اینقدر منقبض منبسط شدم سایزم تغییر کرد 

امروزم سر بالایی مسیر دانشگاه رو که میرفتم زمین لیز لیز پر از برف 

برفه گلوله میشد زیر کفشم اولش مثل کفش پاشنه بلند و بعدشم کفش لژ دار  

کوچیک تر که بودیم همیشه ذوق و شوقی داشتیم واسه ی برف باریدن و تعطیلی مدارس

 و آدم برفی درست کردن با دوستان

روزگار همتون خوش 

بعدا نوشت:اینم یه عکس از کوه ها که روشون برف نشسته از پنجره ی دانشگاه 

دسته !! (طنز)

یه عمره داریم میریم سینما هنوز نفهمیدیم دسته ی صندلی مال خودمونه یا بغل دستیمون 

اشک (جملات قصار)

 اشکها کلماتی هستند که به زبان آوردن آنها بسیار سخت است.

بچه که بودیم... (متفرقه)

بچه بودیم از آسمون بارون میومد
بزرگ شده ایم از چشمامون می یاد!!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن
بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه درستش کرد 
فقط جای شکستگیش روی دل میمونه با هیچ آبنباتی درست نمیشه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضیها رو هیچی بعضیهارو کم و بعضیها رو بی نهایت دوست داریم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون۱۰ تای بچگی دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم حتی فکر شکستن دل کسی رو هم نمیکردیم
بزرگ که شدیم خیلی راحت دلها رو میشکنیمو از کنارش رد میشیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم انسانها رو به خاطر انسان بودنشون میخواستیم ونه پول و…
بزرگ شدیم به همه چیز نگاه میکنیم بجز انسان بودن
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه که بودیم دل درد ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم …هیچ کس نمی فهمد
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ ، دیگه همون بچه هم نیستیم
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم . . .


تلاطم (متفرقه)

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند...  

و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.  

تلاطم های زندگی حکمتی از جهان هستی است...  

پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه اطرافمان.  

*با تشکر از فرزانه جون* 

 

 

آمد و رفت (متفرقه)

ساده ی ساده ...

از دست می روند ..!

همه ی آن چیز ها که .....

سخت سخت ... به دست آمدند !



نقطه ی اوج (طنز)

پنجم دبستان که با معدل 20 قبول شدم

.

.

.

.

.

.

.

.

اشتباه کردم ...

باید تو همون موقع که تو اوج بودم از دنیای درس خدافظی میکردم 

آرزویم (متفرقه)

آرزویم این است ...
که بهاری بشود روز و شبت... 
که ببارد به تمام رخ تو ، بارش لحظه ی شادی و شعف ...
و من از دور ببینم که پر از لبخند است ،
چشم و دنیا و لبت ...
هرچند ،
من کناری پر غم بنشینم ...
شادی من این است :
که تو شادی ای دوست ...



امید (متفرقه)

خدا در مکان های دو از انتظار

به دست افرادی دور از انتظار

و در مواقعی تصور ناپذیر

معجزات خود را به انجام می رساند.

برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...




گوگولی ها (عکس)

هر کی دوست داره یه جمله واسه ی این عکس بنویسه 

سایه و باران (متفرقه)

سایه های خیس پیاده رو به پیاده رو شهر را فتح میکنند

سایه ها بدون چتر به تماشا ی باران ایستاده اند

و باران دانه دانه به پایشان می افتد