بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

بیراهه (جملات بزرگان)

بیراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت 

مرحوم حسین پناهی 

 

یو اس بی (متفرقه)

 خداییش راست میگه  

میدونم روش علامت داره ولی اگه حواسمون نباشه همون ۹۹ درصد احتمال غلط زدن درسته

اذان (ترول)

 

 

                                                   سر سفره هاتون ما روهم دعا کنید

:| (ترول)

 یعنی خودمو که میذارم جای اون پیاده ...

همین که هستی (متفرقه)

همین که هستی کافیست !

دور از من ! بدون من ...

چه فرقی می کند ...

گل که می خری خوب است !

برای من نیست ؛ نباشد ! ...

همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک می شود کافیست ! 

  

:دی (ترول)

                                                                        

اتفاق رو اعصاب (متفرقه)

اینایی که با موبایل بهشون زنگ میزنی و یهو قطع میشه وسطش... بعد دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله، میفهمی اون داره تو رو میگیره...بعد یه کم صبر میکنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمیشه، میفهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ میزنی صبر کرده تو زنگ بزنی... بعد تو دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله... میفهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه....دوباره صبر میکنی و همین طوری این داستان ادامه داره.... خو میبینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم میگیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه میری ؟   

 

 

 

امروز۴ (خاطراتی)

خب امروزم همچون روزای دیگه صبح پاشدیم رفتیم دانشگاه... این روزا طرح ضیافت اندیشه گذاشتن صبح ها تا ظهر دانشگاه شلوغه... یادتونه گفتم دنبال یه جای دنج میگشتیم میرفتیم نمازخونه دیگه در نمازخونه رو هم باز نمیکنن تو فضای باز نماز جماعت میخونن  

 میریم طبقات بالا که شلوغ نباشه دور و برمون... حالا یه جا صندلی داره پریز نداره ،یه جا پریز داره صندلی نداره (چیه چرا اینجوری نیگا میکنید میدونیم صندلی رو میشه برد نزدیک پریز اینا رو نمیشد برد  )،یه جا پریز و صندلی داره سیبری از اونجا گرم تره  

اولش نشستیم اونجا که صندلی داره پریز نداره تــــــــــــــــــــا شارژ لپ تاپ تموم شد بعدش رفتیم تو کلاسه (بلانسبت سیبری ...) دیدیم نه دیگه مهسا داره منجمد میشه ظهرم شده بود رفتیم طبقه ی خودمون ... 

امکانات طبقه ی خودمون بهتر بود هوا متعادل صندلی و پریزم بودا فقط صندلیا یه ور دیوار پریز اونور دیوار یه پنجره این وسط بود رفتیم از اونور زدیمش به برق سیمشو از پنجره رد کردیم زدیم به لپ تاپ  (فکر نکنین عقلمون نمیرسید صندلیا رو ببریم پیش پریز یه سری موانع وجود داشت )  

حالا میخواستیم این شارژره آویزون نباشه سه تا صندلیم بیشتر نبود اگه یکیشو میذاشتیم زیر شارژر یکی باید وایمیساد...   

داشتیم تصمیم میگرفتیم مهسا شارژرو بگیره از پنجره صفحه رو نگاه کنه  دیگه مسئول سایت بعد از اینهمه تلاش ما اومدن میگن سه راهی میخواین بهتون بدم   البته کارت دانشجویی منو گرفتن فردا به سلامتی دانشگاهم راهم نمیدن  

اینقدرم وایمیسیم تا ما میمونیم و گربه های دانشگاه  

دیگه میتونید موقعیت ما رو از روی عکسا ببینید... 

  

ادامه مطلب ...

شانس (خاطراتی)

چند وقت پیشا تو راه برگشت سوار بی آرتی بودم جلوی در وایساده بودم یهو در رو زد دستم بین در و میله موند بعد منم گفتم حالا اشکال نداره که تحمل میکنم الان در رو میبنده نگو خوردیم به چراغ قرمز اولاشم هست...  خیلی کم پیش میومد اونجا بخوریم به چراغ حالا که دست ما گیر کرده بود مگه سبز میشد  بنفش شد دستم اشکال نداره بنفش دوست دارم  

بعدا نوشت:داشتم تو راه خونه فکر میکردم الان شما میگین چراغ قرمز چه ربطی به در اتوبوس داره؟ راننده واسه اینکه پشت چراغ هی درو باز و بسته نکنه کلا نمیبستش تا چراغ سبز شه

:-S (متفرقه)

  الان بلندش میکنم خووووووو

زندگی (جملات قصار)

لازم نیست برای طولانی زیستن، به روزهای زندگی ات اضافه کنی، 

 تلاشت این باشد که "زندگی" را به روزهایت اضافه کنی  ...  

 

استراحتگاه (متفرقه)

یعنی عالیه!!!  

 

تام و جری (خاطراتی)

اینم اون خانومه که همیشه تو تام و جری فقط پاهاشو نشون میداد... 

همیشه کنجکاو بودم ببینم چه شکلیه!!!  

 

جای من (خاطراتی)

یعنی من وقتی میبینم بی آرتی ای که سوارش میشم این قسمت رو داره و جلوش خالیه کلی ذوق میکنم زیبا جادار مطمئن... خوبیش اینه که عذاب وجدان نداره گرچه همینجا هم که میشینی بعضیا یه جوری نگات میکنن عذاب وجدان میگیری  

راستی امروزم بی آرتی مون موقع رفت خراب شد میخوام آمار بگیرم تا آخر دوره ی لیسانس 

ببینم چند بارقسمت من میشه  

دیگه داداشم بهم میگه سلطان بی آر تی  

 

 

تا حالا کسی رو دیده بودین از دیدن جای چرخ خالی اینقدر خوشحال شه

امروز ۳ (خاطراتی)

از اونجایی که هر روز واسه پروژه مجبوریم ۸ بریم ۶ برگردیم تو دانشگاه دنبال یه جای دنج میگردیم 

که شلوغ نباشه... دیگه نمازخونه بهترین جایی بود که پیدا میشد . امروز رفتیم دانشگاه به سمت نمازخونه میبینیم یه اعلامیه زدن یه جفت کفش پیدا شده صاحبش بیاد فلان جا بگیره... 

کلی خندیدیم مسخره کردیم آخه مگه میشه یه جفت کفش بمونه اونجا صاحبش نباشه تا جایی که میدونیم هرکی با یه جفت کفش میاد با همونم میره مگر اینکه... 

خلاصه رفتیم نشستیم تـــــــــــا ساعت ۶ ... واسه خودمون داشتیم کار میکردیم یهو سه تایی به یه چیزی خندیدیم یهو یکی داد زد گفت مگه کسی بالاست !!! یعنی داشت در رو قفل میکرد که بره  یه درصد فکر کنین ما نمیخندیدیم فردا اون اعلامیه هه میشد ۴ جفت کفش پیدا شده صاحباش به فلان جا مراجعه کنن  

البته از نظر رفت و آمد راحت میشدیما دیگه دوباره فردا نیاز به اینهمه بی آرتی نبود

ادامه مطلب ...

:| (طنز)

دختر 14 ساله تو فیسبوک نوشته "از همه مردا متنفرم"
فک کنم دوست پسرش همبرگرشو خورده...
آخی!!! 


*  برداشت شده از ایمیل ـ با تشکر از سیما جون

اتاق (طنز)

تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون... تازه میفهمی چه غلطی کردی!!!!!!!!!!!!