بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

بیماری

داشتم به این فکر می کردم مرتضی پاشایی یه نفر بود که ما می شناختیم

چقدر انسان توی کشورم وجود داره که الان درگیر بیماری هستن درگیر  سرطان هستن

چقدر کودک الان تو کشورم وجود داره که چشمای نگران پدر و مادرشون به سلامتی شونه

و اینکه چقدر سخته


یه مطلب خوندم راجع به اهدای سلول های بنیادی

تعداد افراد ثبت نام شده در بانک اهدا سلول های بنیادی و مرکز سپاس بسیار کم است و

حداقل باید به 200000 نفر برسد تا شانس برای پیداکردن ژنتیک مشابه برای اینگونه بیماران بیشترشود. 



بانک اهدا کنندگان سلول های بنیادی


 

ادامه مطلب ...

روحش شاد...

این روزا سخت تر از اونه که باور کنی...

چقدر با آهنگاش خاطره داشتم

روحش شاد و قرین رحمت الهی ...




 

ادامه مطلب ...

از این لیوانا

وای این لیوانا خیلی نوستالوژیه واسم

اصن یه حس خاصی میشم میبینمشون

تا میومدیم از دم شیر آب بیاریمشون دم دهنمون آب بخوریم

90 درصد محتویاتش ریخته بود

با اون اسکلت شل و ولش 


 

   ادامه مطلب ...

یه نفس راحت

دیروز به داداشم میگم رفتم امضاهای فارغ التحصیلیمو گرفتم

یه نفس راحت میکشه

میگم یه جوری نفس میکشی انگار واحدای منو تو پاس کردی

چندتا نکته  بود تو این 4 سال تحصیل کمرشو خم کرد: 

 

ادامه مطلب ...

فارغ التحصیل شدگی

امروز بعد از گذشت یک ماه و اندی دیگه گفتم برم امضاهای فارغ التحصیلیمو بگیرم 

دیگه نزدیک بود پروندمو بندازن دور 

آخه هروقت به آموزشمون میگفتم میگفت فعلا وقت نداریم بعدا 

خلاصه رفتم دانشگاه و یه برگه دادن دستمون یه عالمه جای امضا داشت

باید از کل سوراخ سنبه های دانشگاه که تاحالا از 100 کیلومتریشم رد نشدیم امضا می گرفتیم

یعنی من جاهایی رفتم که به عمرم نرفته بودم

حتی با وجود خوابگاهی نبودن از خوابگاهم باید امضا می گرفتیم

امضای آخرم که دیگه امضای غول مرحله آخر بود اصن یه وضی 

یعنی کاملا توی مسیر امضا رو گرفتم 

 انقد از صبح دوییدم سر ظهر رو به موت بودم 

یعنی 4 سال درس خوندیم پروژه دادیم انقد خسته نشدیم 

آخرشم 5000 تومنم بهم دادن هنوز نفهمیدم واسه چی بوده :))))))))

گفتن 10 روز دیگه بیا مدرکتو بگیر بذار در کوزه ... 

دیگه همین 


 

ادامه مطلب ...

...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.