بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

خودم...(متفرقه)

من خودم را در شلوغی کوچه های زندگی گم کرده ام

من سادگیم را در میان رنگهای زندگی گم کرده ام

من به دنبال خودم در کوچه ها حیران و سر گردانم

جستوجو آغاز میکنم تا آنی را بیابم که سالها گم کرده ام

سالهای بچگی او با من و همراه من در لحظه هایم بود

وای بر من که زندگی را در میان زرق و برقها گم کرده ام

پیرمرد سرزمین خیالم مرا برد مرز تنهایی تا ته خیال

من در تنهایی را در سرزمین خیالم پیدا کرده ام

من بندگی را در کوچه های تنگ غرور گم کرده ام

باز از نو شروع میکنم بندگی را سادگی را زندگی را

ز آن روز میترسم که ره گم کنم ...که آن روز خدا را گم کرده ام

من همچنان رهرو راه زندگیم... 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 08:33 http://obour.blogsky.com

بلی

شوهرجان چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 16:10 http://pws.blogsky.com

آن روز میترسم که خدا را گم کنم!

قشنگ و پر محتوا بود. متشکرم.


چرا دیگه سر نمیزنی؟! هان؟ خب الان امتحان داری... بعدا بیا و نظر بده... کلی پست جدید نوشتم!

ممنون خواهش
بله درست گفتین موقع امتحاناست چشم

فرزانه چهارشنبه 17 خرداد 1391 ساعت 18:11 http://eshghmamnoe-f18.mihanblog.com

نبینمت بغض کنی فرزانه جونم

مهسا... پنج‌شنبه 18 خرداد 1391 ساعت 21:05

خودتو تو درسا گم کردی مامانی؟؟؟؟
منم خیلی گم شدم!!
هروقت خودتو پیدا کردی یه قرار بذار دو تایی بریم رو اون پل ه و یه کاری کنیم دیگه گم نشیم!!!

ماماااااااااااااااااااااااااااااان
آره از ترم سه من و زهرا این تصمیمو داشتیم حالا بریم عملیش کنیم راحت شیم ای بابا

گلی چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 23:24 http://onlypictures.blogsky.com

خاله چیو سالها گم کرده ای؟؟؟
بی خیالش شو دیگه اون گم شده رفته
پل رو دریاب

گم نشده بود نگران نباش میخواستم ببینم بقیه چی میگن اصلا نبود که گم شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد