بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

ای زندگی

یه روز اومدیم بشینیم تو اتاق درس بخونیما 

اولش که مامانم و داداشم اومدن تو اتاق کلی بحث منطقی کردن 

بعد همسایه کناریمون( یعنی دیوارشون چسبیده به دیوار اتاقم) از هرچی لوازم کار اعم از دریل و مته و چکش و اینا بود استفاده نمودند و کوبیدن به همین دیوار مشترک... 

و الانم دارن آسفالت محوطه مونو میکنن.... 

ای خدا ...خیلی من این چند وقته تمرکز دارم  چرا بامن اینجور میکنین آخه...

نظرات 10 + ارسال نظر
باشماق جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 12:11 http://bashmagh.blogsky.com

کاملا درکت می کنم
پسرم که امتحان کنکور داشت افتاده بود در یک جایی در منتهی الیه شرق تهران محل ما در منتهی الیه غرب تهران بود خلاصه کلی از خواب زده اونو به حوزه امتحانی که یک مدرسه بود رسوندیم
داخل سالن امتحان نه از کولر خبری بود و نه از پنکه ای تازه با همین دریل های اسفالت کن درست جلو حوزه امتحان را داشتند اسفالت برداری می کردند حالا حساب کن که این بنده خدا ها امتحان کنکور اون هم رشته ریاضی فیزیک که همه اش با ریاضیات سرکار داشتند چطور می توانستند تمرکز داشته باشند
رفتم به کارگران اعتراض کردم نزدیک بود یک کتک هم از دست اونا نوش جان کنیم

ای بابا
آره حوزه ی امتحانی ماهم وسیله ی سرمایشی نداشت و شدیدا گرم بود
ماهم با مقنعه خفه شدیم
بله واقعا مسئولان حوزه ی امتحانی باید به فکر باشن که نیستن

مهسا... جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 13:08

درس خوندن چیکار داره با صدای کوچه و خیابون و آسفالت؟؟؟ بهونه نیار دیگه دخترم!!
صدای حرف زدن آره حواس آدمو پرت میکنه ولی اینا نه دیگه!!
حالا از همه ی اینا گذشته آسفالت نوتون مبارک

بابا انگار داشتن مغز منو سوراخ میکردن
حالا میفرستمشون دم خونه شما ربطشو بفهمی
البته مشکل از خودمم هست تمرکز ندارم

مهسا... جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 20:05

من که همیشه موقع درس خوندن آهنگ گوش میدم کلا هر چقدر سر و صدا بیشتر باشه تمرکزم عمیقتر میشه
توام امتحان کن یه بار

آخه آهنگ فرق داره
منم تو سکوت مطلق نمیتونم درس بخونم ولی این صداها رو مخ بودن

سارا جمعه 19 خرداد 1391 ساعت 20:45

اخ گلنوشی زدی به هدف ما هم کوچمون دارن جدول میندازن کوچه ما به این سرازیری جدول میخواد چکار نمیدونم همه هم ناراضی اند کوچه بی ریخت شده هیچ
سرو صداشون دیونم کرد
امروز جمعه بود نبودند
ولی فردا دوباره پیداشون میشه من اخه کجا برم خدایا
راستی امتحان چی داری؟

آره بابا این همسایه مونم داره نقشه خونشونو عوض میکنه هرچی بتن بود کندن کم کم داریم میریم پایین
خوبه باز مال ما جمعه و غیرم نداره
امتحان که زیاده هی این کتابو میارم اونو میارم همه بازن و...
از تفسیر شروع میشه بعد معماری ذخیره طراحی الگوریتم پیاده سازی زبانهای برنامه سازی و در آخر مدار الکترونیکی
البته هشتمم یه امتحان شبکه داریم جدای دانشگاه تازه روز خاصیم هست واسم باید برم امتحان بدم
بعدشم پروژه ذخیره .... تا خدا چی بخواد

30MA شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 00:30

سلام گلنوش جونم
خوبی؟ من هم خوب و خوش و سلامتم
ای بابا زیاد سخت نگیر عزیزم. این هم میگذره بعدها برات خاطره میشه.
یادمه دوره دبیرستان امتحان فلسفه و منطق داشتیم.بدون فرجه
من هم که در کل بچه درس خون بودم و شب امتحانی هیچی نخونده بودم و فرداش ساعت ۸ صبح امتحان داشتم...
غروب شروع کردم به خوندن یه دفعه هوا تاریک شد و باد شدیدی شروع کرد به وزیدن. برقا رفت... زیر نور روشنایی مجدد شروع به خوندن کردم که یه دفه خاله ام زد و از راه دور اومد خونمون...
هیچی دیگه یادآوری مابقی خاطره برام ضجر٬ زجر؟!!! آوره فقط اینو بگم که تا صبح دو تا کتاب رو نصفه خوندم. امتحان رو هم با ۱۵.۷۵ قبول شدم.
این بود شرح ماوقع...


سلاااااااااااااااااااااام مرسی تو خوبی؟؟؟ یه مدت نبودی دلمون تنگ شده بود واست ...خداروشکر که خوبی و سلامت انشاء الله همیشه همینطور باشه
منم خیلی بچه درسخونم مثل خودت
زجر آوره آفرین بابا باز نمره ات خیلی خوبه که با اینهمه وقایع
ما میخونیم این میشیم تو جای دیگه تعریف کردی بگو ۱۶

هانیه شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 01:39 http://solongwar.persianblog.ir

بده مامان و برادرت اومدن تو اتاقت اطلاعات عمومیتو بالا می برن؟
بده همسایتون با کوبیدن چکش و دریل اعصابتو می ریزه به هم؟
بده آسفالت می کنن کوچه تونو؟
درسو بی خیال به همه چی با دید مثبت نگاه کن
پر انرژی باشید
تازه خوش هم گذشت

یعنی من عاشق اون نگاه مثبتتم مامان بزرگ
پر انرژی باشیدو خوب اومدی تفلک یاد قیافش افتادم اینقدر کار کرده بود شده بود مثل لبو ولی همچنان پر انرژی ان شاء الله همیشه پر انرژی باشه الان مهسا پیداش میشه از جو تعریف کردیم
این شکلک بعد خوش گذشتو با کی بودی ها ها ها
حالا ۸ تیرم میریم خوش میگذره

شوهرجان شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 08:21 http://pws.blogsky.com

درس خوندن چی نیس...
آدم اگه بخاد درس هم بخونه با این چیزا حواسش پرت نمیشه!
اگر تو تمرکز کنی حتی اگه توی خونتون رو آسفالت کنن، تو نباید متوجه بشی! پس ببین بی توجهی از خودته!

خوش به حالتون حداقل اگر نمره هات بالا نمیشه ولی کوچتون آسفالت میشه

حالا کی گفته من نمره هام پایین میشه حالا ۲۰ نشد ۱۹
خب همون مشکل تمرکزه ست که حل نمیشه

مهسا... شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 11:10

تازه بعدشم ترم بعد شروع میشه و باز همین بدبختیا!! دقت کردی ما اصلا تعطیلات نداریم؟؟ بقیه دانشگاها فرجه دارن٬ تعطیلات بین دو ترم دارن تابستون دارن!! ولی ما باید کلی به استادا التماس کنیم که یه هفته زودتر تعطیل کنن که واسه امتحانا یه ذره بخونیم اونم که وسطش باید بیاییم امتحان آزمایشگاه و شبکه بدیم!! بقیه اوقات هم که پروژه داریم

آره والا قیافمون شده شکل پروژه حالا باز از اینهمه پروژه یه چیزیم درآد خوبه ... اینقدر پروژه پروژّ کردیم الان فکر میکنن ما داریم واسه مایکروسافت کار میکنیم
وای مهسا جو شاتل چقدر سنگین بود اصلا داشتم زیر بار اینهمه جو له میشدم طفلی جو که از این اتاق به اون اتاق از این جلسه به اون کلاس .... چه میکنه

فرزانه شنبه 20 خرداد 1391 ساعت 12:24 http://eshghmamnoe-f18.mihanblog.com


واااااییی مام یه سری همسایه داریم شبا که هوا خوبه میان بیرون با ایل وتبارشون...صدای خودشون هیچی صدای جیغ وداد بچه هاشونم آدمو دیوونه میکنه..منم که امتحان دارم...چی کار کنم؟؟؟؟؟؟

چه جالب میبینم که این پست داغ دل همه رو تازه کرده جالبه هممون همدردیم ... الهی فرزانه جونم باید بسوزیم و بسازیم و بیفتیم

گلی چهارشنبه 7 تیر 1391 ساعت 23:49 http://onlypictures.blogsky.com

منم دقیقا شب کنکورم گفتم بذار زود بخوابم ساعت ۹ رفتم بخوابم اومدن توی کوچه آسفالت بکنن
حالا مشکل چی بود
یه جوب بود که مشکل داشت و موتوریا بهش که میرسیدن می خوردن زمین اما ۱۲ سال بود که این مشکل رو داشت ولی خوب دقیقا همون شب باید میومدن آسفالتو می کندن و بعدشم کامیون آوردن و آسفالتا رو تق توق پرت می کردن ته کامیون
یعنی یهشانس


یعنی من یه ساعته دارم به این یه جو شانست میخندم عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد