ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
یادتونه قدیما وقتی داشتیم مشق مینوشتیم نوک مدادمون که میشکست میذاشتیمش سرجاش دوباره شروع میکردیم به نوشتن ...
مداد قرمزم داشتیم واسه این که خوش رنگ تر بنویسه بهش آب دهن میزدیم (البته من که )
پاک کنامونم اینقدر میگرفتیم تو دستمون تا دستمون عرق میکرد بعدش که میخواستیم باهاش پاک کنیم
برگمون پاره میشد...
یادمه سمت چپ دفترمونم بیشتر دوست داشتیم چون هم اوایل حجمش بیشتر بود و نوشتن روش راحت تر هم برگه های سمت راستی رو قبلا پشتشون نوشته بودیم...
کل دفترمونم باید خط کشی میکردیم اون موقع که مثل الان اینهمه امکانات و دفتر حاشیه دار نبود
یادش به خیر چه دورانی بود...
شما چیا یادتونه تو قسمت نظرات بگین...
آآخیی آره یادش به خیر....من یادمه هممون واسه این که تخته رو ببینیم پا میشدیم...دیگه یه درگیری میشد سر ندیدن تخته.....یادمه از این خط کشا داشتیم که یه طرفش صاف بودویه طرفشم موج داشت..کلی ذوق میکردم با اون طرفش خط میکشیدم....یا هر دو سر مدادامونم میتراشیدیم.......دیگه چیزایه زیاد بوده الان یادم نیست
تراشیدن دو سر مدادامون آره یادش به خیر
ممنون از نظرت و یاد آوری خاطرات دوستم
سلام گلنوش جون
هِی... یادش بخیر...
عزیزم نوستالژی ها زیاد بودن برات ایمیل زدم ببینشون
کاش همونا رو داشتیم... دلم لک زده واسه اون بیسکویت جنگلی،یخمک،آدامس لاویز،شوکوپارس، ایکی یوسان، عاشق کارتون جودی ابوت بودم،پت و مت،وروجک و اوستا اِدر نجار،خاله ریزه، دوز، آتاری، راز جنگل، کیم دو قلو...
از همه مهم تر عاشق اون عروسک کوچولو ها(کوتوله ها) بودم که لختن و موهای سرشون رنگیه... هنوز ندارمشون... خیلی دلم میخواد...
مرسی عزیزم یادآوری شیرینی بود برام
سلام سیما جونم
آره واقعا یادش بخیر
اتفاقا قبلش ایمیلمو چک کردم ممنون از لطفت کلی خاطره برام زنده شد
آره منم بیشتر دلم هوای اون شیرکاکائو قدیمیا (شیشه ای) رو کرده
ورووجک و آقای نجار و جودی و خوب گفتی
ماهنوز راز جنگلمونو داریم بیا خونمون یه دست بزنیم
من از اونا(عروسکا با موهای رنگی) نداشتم ولی یادمه ...
خواهش میکنم سیما جونم
و ممنون بابت این خاطراتی که یادآوری کردی دوستم
چه خاطرات قشنگی رو یادمون آوردی
چند شب پیش که داشتم فیلم خداحافظ بجه رو میدیدم یه قسمتش که یه دفتر آوردن ضربدر کشیدن روش
دفترش مثل دفتر مشق های دوران بچگیمون با کاغذ کادو جلد شده بود کلی لذت بردم از دیدنش و یادآوریه خاطرات
ممنونم گلنوش جان
آره دیدم اون قسمتشو ...
جلد کادویی
خواهش میکنم هستی جون
وای جالب بود کلی خاطره برام زنده کردی
یادمه مدادمون که کوچیک میشد در خودکار میزاشتیم انتهاش تا تو دستتمون جا بشه یعنی اخره صرفه جویی بودیم .
یادم چقدر دوست داششتیم بزرگ شیم تا اجازه بدن با خودکار یا اتود بنویسیم
دفتر کاهی دولتی که مدرسه میاورد همیشه هم رو دستتشون میموند همه عشق دفتر سفید بودیم
یادتونه مامانامون برامون جایزه میاوردن مدرسه چه ذوقی میکردیم حالا تو خونه کادو دیده بودیم پیش بچه کلاس میزاشتیم اصلا روحممونم خبر نداره چیه ...
اگه بگم خیلی زیاد میشه...................
خوشحالم
وای مرسی چیزای خوبی رو گفتی
آره با خودکار نوشتن آرزومون بود
یادمه مامان من یه بازی خریده بود خودمم میدونستم چیه مدرسه یه ماه کش داد تا بهم بدنش خونه مامانم بهم داده بود سنگین تر بودیم
ممنون از خاطراتی که گفتی سارا جونم
آجی خیلی نوستالژیک شدیا....
:دی
خب توهم از خاطرات ۸۰ سال پیشت میگفتی ماهم استفاده کنیم
من قصه های مامان بزرگ خیلی دوست میدارم :دی
نوستالوژیک نشیم چی کار کنیم
سلاااااام
وب خیلی نازی داری
من لینکت کردم توهم اگه میخوای میتونی منو بااسمpure love بلینکی
میسسسسسسسی
سلـــــــــــــــــــــــــــــام
مرسی چشمات ناز میبینن
ممنون از لطفت