بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

بارفیکس (خاطراتی)

یادمه بچه که بودم بابام میخواست اذیتم کنه از بارفیکس آویزونم میکرد بعد ولم میکرد

منم نه میتونستم خودمو نگه دارم نه جرات داشتم دستمو ول کنم 

بساطی بود قرمز میشدم مثل لبو التماس توروخدا منو بگیرید 

یه مدت بعد با چهارچوب خودمو نگه میداشتم یا میپریدم پایین  

شمام اگه خاطره ای یادتونه دوست داشتین بگین 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فرزانه پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 14:06 http://eshghmamnoe-f18.mihanblog.com

منم این خاطره رو دارم...تازه من به بارفیکسم تاب وصل میکردم....رو تاب یه کارایی میکردم......

آره منم وصل میکردم...
نه نه من از اون کارا نمیکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد