بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

آشفته بازار (خاطراتی)

این روزها دلم میخواد سرمو از گردن قطع کنم بذارم یه گوشه !!! اینقدر که دغدغه های فکریم زیاد شدن. واقعا تو اینهمه مشکلات عقب انداختن امتحانات از همه بدتره . ما که 4 تا تحویل پروژه داشتیم که با جلو افتادن امتحانا صرفا تاریخشون اومد جلو*~X( at wits' end. همه روزه میریم دانشگاه از صبح زود تا شب!!

یعنی داغونم آقا داغونم. امروووووووووووووووووز واسه ی پروژمون وایسادیم دانشگاه،بـــــــــــعد همینجوری مشغول بودیم...کارامون تموم شد اومدیم خارج شیم دیدیم در رو بستن*:| straight face!! (توضیحات: توی یه کلاسی بودیم که اون کلاس توی یه راهروئه که اون راهرو در داره. دقیقا همون در رو بسته بودن) تمام چراغ ها خاموش کلا رفته بودن!! اولش که من رفتم تو کما*:-S worried  بعد دوباره گفتم چه کاریه ما که میخواستیم بریم 9 برسیم خونه ،دوباره 6 صبح بیایم ،همین جا میخوابیم دیگه چه کاریه *:D big grin (هیجان انگیز شد) خلاصه چندتا پنجره بود که شیشه هاشون باز میشد یکی از دوستان پرید رفت در رو از اون طرف باز کرد(از اون درهاست که یه طرف قفل داره یه طرف ازاین قفلها که زنجیر دارن میکشی باز میشن! (خودمم نفهمیدم چی گفتم!)) . گفتم بچه ها آماده باشین باید بریم واسه رد شدن از سر در دانشگاه هم قلاب بگیریم !! یعنی امتحانا رو میندازنجلو ، n  تا پروژه هم میدن، اون وقت تا ناهارشونو میخورن جمع میکنن میرن*8-| rolling eyes !!


یعنی این چند روزه  فشار عصبی داره لِهم میکنه . امتحانا، پروژه ها، کارآموزیم که تابستون برداشتم اصلا نمیدونم کجا برم چیکار کنم؟؟!!، آزمون ارشد، برنامه هایی که دارم  یاد گرفتن SQL ، rational rose ،RUP، کار کردن برنامه نویسی ، دغدغه ی پروژه ی پایانی و .... خواهش میکنم یکی بیاد به من مشاوره بده  دارم خل میشم . نمیدونم چه جوری به کارام نظم بدم*:( sad... وای خُـــــــــــــــــــــدا

همیشه دلم میخواست ....... 


نظرات 6 + ارسال نظر
حدیث پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 16:05

گلنوشی
خبریه؟
مگه قراره دوباره پایان دنیا بشه که باید همه اینکارارو باهم انجام بدی تو همش مگه چندسالته
حالا وقت داری نترس بابا
البته ناگفته نماندکه این خیلی خیلی خیلی خوبه که برا زندگیت برنامه داری وهمینش یعنی اینکه یه پله جلویی
برنامه هاتو اون پایین میخوندم
من جای تو یه نفس کشیدیم
تازه یادت رفته بود از اسکندرم بگی
بابا یکم وقتم بدی به خودت بد نیست
به نظرم بشین اولویت بندی کن
از هر جهت همه چیزو بسنج ببین چیکار کنی موفقتری
واون کارو انجام بدی احساس رضایت بیشتری از خودت داری یه جور که ۳۰ سالت شد به امروزت فکر کردی بگی خوب شد رفتم کلاس فلان یا خوب شد نرفتم کلاس ارشد شرکت کردم

:دی
نه سلامتی
ببین من ترم شیشم
یعنی اصل آزمون ارشد من ترم 7 میشه دیگه یعنی بهمن
بعد من گفتم امسال رو امتحانی بدم سال دیگه رو اصلی
بعد کارآموزیمو تابستون برداشتم
ولی همش تو ذهنم هست که یه دورم درسهای ارشد رو تابستون مفهومی بخونم
بعد حداکثر من باید ترم 8 پروژه ی پایانی رو با کلی اطلاعات علمی بردارم یعنی به اونهمه اطلاعات که نوشتم احتیاج دارم
یعنی اصلا نمیدونم کی اینهمه کار رو انجام بدم
میدونی غصه ی چی رو میخورم این که ترم های اول عقلم نمیرسید چه خبره اومدیم ترم های بالاتر استادها راهنمایی کردن چیا باید یاد بگیریم یه کم علایقم پیدا شد
نمیدونم چی بگم
متاسفانه سال دیگه هم ارشد بدم کلی وقت هدر میره از بهمن بیکار میمونم ....
ممنونم از راهنماییت دوستم

حدیث شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 21:39

خب خداروشکر برنامه هات در راستای همه که
به نظرم وقت بذاری برای پروژه و معدلت بهتره
و اینطوری خودبه خود انگار برای ارشدم خوندی
چون فردا پس فردا بخوای بری سرکار
از معدل و پروژت حتما میپرسن
حالا برو از دل اسکندر هم دربیار
اومده بود به من میگفت
دیدی دیدی من هیچ جای برنامه هاش نبودم
بهش نگو ولی یکم چشاشم خیس شد
موفق تر باشی دوستم


حدیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــث
بابت مشاوره هات چقدر میگیری؟
میشه به منشیت بگی یه وقت حضوری واسه من بزنه
مرسی حدیث

اسکندر؟
چی شده؟
کی چی میگه؟
چه خبره؟
کسی چیزی گفت؟
چشم؟خیس؟

مرسی دوستم
همچنین شمااااااااااااااااااااااااااااااااا
شما موفق تر تر تر باشی

p.t سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1392 ساعت 18:15

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممم رئیسسسسسسسسسسس
خسته نباشید اساسی....
ای جان ... دو اسکندرون (اسکندر تو و حدیث)...آخییییییی
-------------------
رئیس؟
همیشه دلت میخواست ......
چی ؟
چی دلت میخواست...


علیک سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلامت باشیییییییییییییییی
مگه میشه اینهمه معاون و حدیث به آدم سر بزنن مشاوره بدن آدم خسته باشه

حتی سه اسکندرون و بیشتر
.......................................
بله؟

نچ نچ نچ معاونی که ندونه رئیسش همیشه دلش چی میخواست باید تبعید شه

همیشه دلم میخواست اون
ولی حالا جدا از اون همیشه دلم میخواست هرجا و تو هر رشته ای که میرم توش موفق باشم همین

mahsa سه‌شنبه 31 اردیبهشت 1392 ساعت 23:25 http://www.luxfa.ir

مطالب جالبی جمع آوری کرداید .جالب بود برام

ممنون

فرزانه پنج‌شنبه 2 خرداد 1392 ساعت 12:44

نتتترکیم آخر ترم خوبه!

معلوم نیست که من ترکیدم ؟!!!
داغووووووووونم آقا

ali amini شنبه 4 خرداد 1392 ساعت 01:04

سلام من 2 ساعته توی وبلاگتون دارم می چرخم
خیلیییییییییییییییییی جالب بود و واسه بعضی مطالب طنزش کلی تنهایی خندیدم
واقعا به حسن سلیقتون تبریک میگم
البته جایی واسه گداشتن پیغام خصوصی پیدا نکردم واسه همسن تیجا کامنت گداشتم
با آرزوی موفقیت

سلام
ممنون
خوشحالم از این بابت
ممنون همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد