بیا تو , دم در بده

آخرین امتحان

صبح از خواب بیدار میشی

یه حس عجیب غریب داری

دست و صورتتو میشوری و میای سر جزوه هات

آخه ساعت 1 امتحان داری

خوبی امتحانای بعد از ظهر اینه که صبحش وقت خوندن یه سری چیزا هست

هرچیزی رو که وقت نمی کنی بخونی میگی اون صبح قبل از امتحان نگاش می کنم

اما خب ساعت 8 مغز آماده تره تا ظهر

همچنان اون حس عجیب باهات هست

ساعت نزدیک 10

باید آماده شی کم کم بری دانشگاه و یک ساعت قبل امتحان با دوستات باشی

با اینکه کلی مطلب هست واسه دوره کردن

ایندفعه فرق داره

دلت می خواد تمام مسیر رفت رو نگاه کنی

احساس می کنی چقدر این مسیرو دوست داری

میرسی دانشگاه

همه تو تب و تاب امتحان

این quiz جوابش چی بود

محتوای بچه ها رو خوندین؟

این جمله هه یعنی چی؟

و هنوزم اون حس باهاته

نشونه گذاریمون واسه حفظ کردن مطالب

یه کامپیوتر جلوته: platform

یه محیط دور و برته: physical environment

بذار ساعتو نگاه کنم چنده؟ time
کجا نشستم؟ location

با کامپیوترم میرم فیس بوک : social content

صفحه خودمو میبینم: personal content

هدفم اینه page مهسا رو لایک کنم: user-task-goal
تعجب نکنید این یه طیف بود که باید حفظش میکردیم و با این نشونه گذاری حفظش شدیم

platform-physical environment- time&location-social content-personal content-user task goal

یادگیری همکارانه چیه؟

همون کاری که الان ما انجام دادیم

توی گروهای چند نفره به هم آموزش میدیم

تا از غرق شدن یه نفر توی خودش جلوگیری کنیم

باز شدن در کلاس امتحان

پیدا کردن شماره صندلیامون

یه امتحان طولانی با کلی توضیح و درد مچ و گردن

قوی شدن اون حسی که از صبح باحاته

حس آخرین روز، آخرین امتحان

حس خداحافظی

تموم شد

آخرین امتحان

خداحافظی از هم ورودیات

و آرزوی موفقیت برای همشون

4 سال گذشــــــــــــــــــــــــت

به همین سادگی...

خداحافظ نگو

گلنوش چهارشنبه 28 خرداد 1393 ساعت 20:10

نظرات 7 + ارسال نظر

p.t پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 16:56

سلااااااااااااااااااااااااااااممممممممممم رئیسسسسسسسس
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
راست میگی ... یه حس دلتنگی خاصی داره ... البته هنوز خودم حسش نکردم ... اما فکر کنم اینجوریه .... چهار سال عادت کرده بودی که بگی دانشجویی و بری دانشگاه ... عادت کرده بودی وقتی میری دانشگاه تموم ناراحتی و مشکلات رو با دیدن دوستات بریزی دور ...اون شوخیا ... اون خاطره ها....اون سوتیا ...اون امتحانا ...بعدش یهو هیچی دیگه تموم میشه...
آخی ... آدم دلش تنگ میشه خوووووووو
پست قشنگی بود ...

سلاممممممممممممممممممممم معاونننننن

خیلی بدههههههههههههههههه
خصوصا ماها که خیلی با هم بودیم حتی یه تابستون کامل واسه پروژه
خیلیا خوشحالن که تموم شده البته :|
تازه من خیلی نسبت به بقیه دوستام کمتر باهاشون بودم
اونا کلاس بیرونم باهم بودن حتی شبا هم توی یاهو مسنجر با هم بودن اما من که خیلی ناراحتم
کلا خیلی غم انگیزه
این جمله های غم انگیزتر چیه نوشتییییییی
یه روزم تو شغل جدید پیدا می کنی از سازمان میری دلت واسه رئیست تنگ میشه
واقعاااا؟ مرسی چشمات قشنگ دیده

حدیث پنج‌شنبه 29 خرداد 1393 ساعت 19:39

سلام رییسسسسسسس
وااااااااااااااااااای مبارک است برشما این پایان خوش
ااااااااااااااااا یعنی الان قراره ازون لباسا بپوشید?
آخههههههههههههه مثل اینکه خیلی بهت خوش گذشته تو این چهارسال خیلی هم خوب خیلی هم عالی
بیشتر از همه٬ اینکه آدم دیگه دانشجو نیست بیکار میشه آدمو اذیت میکنه
ایشاا.. هرچی زوتر یا دوباره دانشجوبشی یا خانوم مهندس یاخانوم همسر یا هرسه مورد خلاصه بیکار نمونی که ویروسی میشی پس لرزه هاش از الان معلومه
خسته نباشید بهت میگم گلنوشی
ایشاا.. موفقیت های دیگت رو هم بخونیم
ریس ما شیرینی میخوایما
یالا یالا

به سلااااااااااااااام حدیث خوش قلم خودمووووون
مرسی البته هنوز پروژه پایانیمو تحویل ندادما
از اون لباسا رو باید آذر بهمن سال دیگه بپوشم دانشگاه ما اون موقع جشن می گیره برنامه داریم کلامونو هوا کنیم
آره اینم یکی از ناراحتی های آدم هست
به قول دوستم از اول ابتدایی عادت کردیم بریم یه مقطع بالاتر
بریم راهنمایی دبیرستان دانشگاه
احساس می کنم چقد دلم برای فضای علمی تنگ میشه
توی اون مدتی که می رفتم کارآموزی اصلا محیط کار رو دوست نداشتم اصلا دوستانه نبود اصلا
مرسی ایشالا ارشد
ویروسی شدم رفتههههههههههههههههههه 8 ریشتریم هست
مرسی دوستم سلامت باشیییییییییییییییییی
ایشالا همه اون اتفاقات خوبی که گفتی واسه شما باشه
دیگه یه نیمچه لیسانس که این حرفا رو نداره الان چیزی که زیاده لیسانسه است والا
حالا اگه دکتری باشه یه چیزی
شغل خوبم شیرینی داره توی این بی شغلی
بهترین چیز اینه آدم از کاری که توی زندگیش انجام میده لذت ببره
این بزرگترین آرزومه
مهم نیست چی کار می کنی مهم اینه تو کارت موفق باشی و ازش لذت ببری
امیدوارم واسه تک تک تون این اتفاق بیفته یا افتاده باشه

سوگلی شنبه 31 خرداد 1393 ساعت 01:39

آخییییییییسلاااام گلنوشی.خوبی؟

من اوایل ترم رو خیلی دوس دارم.آخرش این امتحاانااا حالمونو میگیره دانشگاه اگه امتحاناش نبود بقیه چیزاش okبود:دی
که البته اگه بخام یه ذره جدی باشم باید بگم که امتحاناشم یه جذابیتی داره خداییش.حتی موقعی که آدم میخاد نمره هاشو از تو سایت ببینه کلی هیجان داره و کلی آدرنالین و اینا فک کنم از مغز میزنه بیرون ولی در یک کلام:
کلا دانشگاه خوب است(رییس:دی)

:-S سلاااااااااااااااااااام سوگلی جونم، مرسی شما خوبی؟
:دی شاید باورت نشه اما الان که تموم شده می رفتم میدیدم ترم پائینیا امتحان دارن بدجوری دلم هوای امتحان می کرد ( می دونم الان عده زیادی دلشون می خواد منو خفه کنن اما نمی تونن :> )
آره دقیقااااااااااااااااااااااا به عنوان رئیس سازمان بذار واست یه چیزی تعریف کنم: بازی ایران برزیل والیبال آخری که از ست 3 به بعد هیجانی شد و تا آخر هیجانی بود رو که دیدیم من خیلی جدی به داداشم گفتم کلی نیکوتین ترشح شد
اونم که سخن خودمه نیازی نیست تائید کنم

هانیه جمعه 6 تیر 1393 ساعت 20:29

من که یه خدافظی درست حسابی نکردم

بله دیگه وقتی ر به ر پامیشی میری مسافرت میگیم هانی بیا هر روز واسه پروژه بیایم دانشگاه میگی من که دیگه نمیام همین میشه دیگه
من که همون روز آخرین جلسه تنظیمتون سوزناک خدافظی کردم دیگه فقط n بار بعدش همو دیدیم

مهسا دوشنبه 9 تیر 1393 ساعت 16:52

بعد میگن مهسا گریه ی آدمو درمیاره :(

مهسا خیلی بیشتر گریه آدمو در میاره خدایی
این همش یه متن ساده و بی آلایش بود
ببین الان تو فوقش :( شدی

ریحون دوشنبه 9 تیر 1393 ساعت 20:29

به خوبی وخوشی تموم شددددد خوشبحااااااالت
ما که اول راهیم

مرسی ریحونمممممممممممممممم
قدرشو بدونی بهت خوش می گذرهههههههههههههه
مثل برق می گذره جدی میگم
یادمه سال کنکور من جام جهانی بود بعد گفتم اووووووووووووووه لیسانس که بگیرم جام جهانی بعدیم میاد و مثل برق اومد

گلی جمعه 20 تیر 1393 ساعت 23:38 http://onlypictures.blogsky.com

paboooooooooooooooooooooooooooo
duppooooooooooooooooooooooooooooooooooon
shirooooooooooooooooooooooooooooooooooo
andeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
دیگه خاله م نیستی