بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

عجب عطر خوبی زده لعنتی

عاقا یاد یه خاطره افتادم که چند ماه پیشا اتفاق افتاد ننوشته بودمش

اینجا هم که دفتر خاطرات منه 

هویجوری یادم افتاد گفتم بنویسمش

با تشکر از دوستانی که با خوندن خاطرات تکراری همواره مارا یاری می کنند


یه آهنگ داشت این آقای لهراسبی


از این راهرو یک نفر رد شده *** که عطرش همونه که تو می زنی

برای به زانو در آوردنم  *** تو از مرگ حتی جلو میزنی !

 

از این راهرو یک نفر رد شده *** مث ِ لحظه هایی که ناراحتی

نفس میکشم با تمام وجود *** عجب عطر خوبی زده لعنتی !

 


من داشتم می رفتم دانشگاه داشتم آهنگ گوش می دادم تو راه

بعد همینجوری که داشتم آهنگ گوش می دادم این آهنگه اومد

همزمان یک آقا پسری داشتن از روبه رو میومدن

عاقا آهنگ اینجاش بود که نفس می کشم با تمام وجود اون آقا از کنار ما رد شد

بوی ادکلن بود که در هوا پراکنده شد  و در این لحظه : عجب عطر خوبی زده لعنتیییییییییی

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

کلی خودمو کنترل کردم نخندم فقط 


آخی ما انقده با این آهنگ خاطره داریییییییم...  مسیر برگشت دانشگاه... مهسا ...

نظرات 12 + ارسال نظر
p.t شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 18:19

ســـــــــــــــــــــــــــــــــلام

این موقعیتها در لحظه خــــــــــــــیلی خنده دار میشن ....
---------------------------------
رئیس میدونی جدیدا که " ذهش2ییذ" رو سرچ میکنم ....
میرسم اینجا ...

بههههههههههههههههههههه سلااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممممم
معاونکمممممممممممممممممممم
آره خععععععععععععععلی خنده دار بود
دیگه خودش شیرفهم شده
معاون می گفتی از اون مهرا تشویقی بهت میدادم

مهسا شنبه 1 شهریور 1393 ساعت 20:03

آخی! چه باحال! مامان نیمه ی گمشده ت بوده، باید میرفتی دنبالش!
صد دفعه بهت گفتم از کنار این اتفاقا ساده نگذر! اینا همه نشونه ان، فک کردی من چجوری خودمو به بابات انداختم؟؟

ممنونم که به روی خودت نیاوردی که شنیدی و گفتی آخی چه باحال
خر
دفعه بعد بیشتر دقت می کنم
بابام از خداشم باشه

مهسا یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 08:52

آره خیلی مرام گذاشتم که به روی خودم نیاوردم و گفتم آخی چه باحال، مدیونی اگه فک کنی یادم رفته بوداااااا


دیگه بالاخره آشنا که می زد
من قشنگ یادمه کی گفتم :دی
همونروز چت 3 تاییمون تو اف بی که زهرا رفت ( 3کله )

مهسا یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 18:16

حتی آشنا هم نبود مامان
فک کنم مغزم دیگه داره شماها رو ناخود آگاه فراموش میکنه
یه بار یادته تو رستوران یه سری دختر و پسر نشسته بودن میزِ روبرومون(تولد هانیه بود رفته بودیم)، اون دختره که اون همه هم بهش توجه کردیم فقط به نظرم آشنا میومد! بعد یه ساعت فهمیدم دوست دبیرستانم بوده
البته اون بعد دو سااااال بودا، الان خیلی زوده واسه فراموش کردن شماها، نگران نباش
اون چت سه تاییمونُ یادمه، حتی یادمه زهرا رفت و باز من و تو تو اون مینوشتیم بعد تو گفتی خوبه وقتی میاد میبینه ذوق میکنه(البته نیت تو یه کم شوم تر بود) ولی اینو یادم نمیاد بهم گفته باشی

مامانی من کیم؟
اسمم چیه؟
مامانی من چه شکلی بودم؟
دیگه داره جدایی ها برات آسون میشه آره؟

آره آره یادمه
جدیییییییییییییییییییییی؟ پس چرا تاحالا نگفتی ؟
بالاخره در خوشبینانه ترین حالت بعد دو سال که یادت میره :|
نیت شوم خوبم تازه اون خاطره رو قبلا واسه زهرا تعریف کرده بودم اتفاقا اون موقع خندیدی الان واکنشت کمتر بود گفتم حتما تکراری شده واست تازه گفتی اگه من بودم که همون جا میزدم زیر خنده باز تو خوب خودتو کنترل کردی
حتی واکنشت با خاطره در لحظه های مختلف کلی فرق داره
خوبه من که خاطره کم دارم هی همینا رو یادت میره من می تونم چندبار واست تعریف کنم

سوگلی یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 19:25


با مهسا موافقم.شاید نیمه گمشدت بودهبالاخره هیچ اتفاقی تو این دنیا شانسی نیس.سهمت از روزگار بوده که بهش توجه نکردی/حالا معلوم نیس دوباره این اتفاق کی بیوفته ولی حواستو خووب جمع کن ایندفه فرصتو از دست ندی


نه بابا نیمه مون بدجور گم شده پیدا نمیشه اون یک هشتمه هم نبود
ولی عجب عطر خوبی زده بود لعنتی
عاقا دارم براتون شما با سندروم خودت چه کردی ها ها ها

حدیث دوشنبه 3 شهریور 1393 ساعت 16:53

آخ آخ آخ
اسکندر بوده گلنوش
چطو نشناختیش؟؟؟؟؟؟؟؟
الان باید بشینی تو اتاقت هی بخونی
عطر توووووووو این اتاقو پر کرده

:| مگه من شماهارو نبینم

آهان مث تو که نشستی تو اتاقت آهنگ برف برف می خونی؟

مهسا سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 09:52

الان تقریبا صداهاتونو یادم رفته ولی قیافه ها رو نه، چون عکسا رو میبینم یادم میمونه
ولی عکسا رو که بریزم تو کامپیوتر دیگه هی نمیبینمشون و....
عکسای مدرسه رو هم چون ریخته بودم رو DVD و نمیدیدم یادم رفت خو البته اینم بگم که دوستای دبیرستانم بعد 4 سال که منو تو اف بی دیدن همه چی رو به وضوح یادشون بود و حتی این که مثلا من دستمو چجوری میزدم به کمرم و... رو هم یادشون بود در حالی که خودم یادم نمیومد واقعا بعضیا خیلی باهوشنااااااا

نه خوب الان هم خندیدم، ولی خیلی بروز ندادم که دوستای وبلاگیت نگن چه مامانِ جلفی داری ولی واکنشم معمولا یکسانه، مثلا اون فیلمِ چیتگرمونو که داشتم میدیدم هر اتفاقی میوفتاد و یه چی میگفتم میدیدم تو فیلم هم گفتم

ماهیاتم مبارکه

عکسم که حتما عکس پروفایل اف بی منو که می دیدی قیافه منم یادت رفته
ولی مهسا آدم متنی کامنتی چیزی که از بچه ها می خونه دقیقا لحن خودشون میاد تو ذهنش... الان آیدا یا فاطمه یا محبوبه و ... کامنتاشونو که می خونم لحن و صدای خودشون میاد تو ذهنم
آخی کیمیا رو دیدی راستی چه ناز شده خیلی خوبن

این حجم عکسم که ما گرفتیم خودش یه هارد جدا می خواد

آخه مامانی تو از بس که شیرینی هیچ کس تورو یادش نمیره که همینجوری شیرین کاریات میاد تو ذهنشون
انقد از خودت خاطره به جا میذاری هرچی میبینیم یاد تو میفتیم
=)) چیجوری دستتو میزدی به کمرت؟ من الان مدلی که دستتو می ذاری رو زمینو یادمه که یه مدت سوژه بودی =))

باشه خر شدم
=)) آره اون که خععععععععععععلی خوب بود =))

دیدی ماهیامو اولش یه عکس از اون در قدیمی رنگی رنگیا هست ( علی از کاشان عکس گرفته بود خودشم وسط عکس بود کلی حذفش کردم) اونو به عنوان هدرم انتخاب کردم گذاشتم بعد اومدم بکگراندم عوض کنم تنوع شه بعد یه موج دریا پیدا کردم خعلی خوب بود اما حجمش زیاد بود دیر لود میشد حجمشم کم می کردم تکرار میشد تو صفحه بعد این ماهیا رو گذاشتم تیره بود با اون درا بد میشد بعد دوباره اون درا رو حذف کردم :|

مهسا سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 19:24

آره دیگه هی میگم عکس پروفایل خوب بذارین گوش نمیدین، خو یادم میره
منم سعی میکنم اس ام اس یا چت یا کامنت و ... رو با لحن خود طرف بخونم حتی شبا هم که میخوام بخوابم با صدای شماها فک میکنم(انقد حال میدههههه ) ولی متاسفانه بعد یه مدت لحن و صدا و اینا دیگه از واقعیت فاصله میگیره و به لحنا و صداهای افرادی که اون موقع بیشتر آدم میبینه نزدیک میشه دیگه خراب میشه
تو لحن آیدا و فاطمه و محبوبه رو هم یادته؟؟؟ دمت گرم بابا راستی آیدا دماغشو عمل کرده ها، حواست باشه صداش عوض شده

کیمیا کیه دیگه؟ فک کنم خط رو خط شده!!!
(اگه از دوستای خیلی صمیمی بوده و من یادم رفته لطفا کامنت رو تایید نکن بهم خبر بده یه کامنت بدون آبروریزی بنویسم)
شاید هم منظورت کیمی ها بوده، در راستای اون بستنیا که اونا هم یخی بودن، شما به اونا میگین کیم؟

آره هاردم خراب شده یه فایل رو نمیتونم ازش پاک کنم! اصلا اعصابمو بهم ریخته! حالا اون فایله هم یه چیزیه که به هرکی بخوام نشون بدم بگم اینجوری شده روم نمیشه (البته خدا رو شکر خیلی هم فاجعه نیست، تو لپ تاپِ من چیزای خیلی فاجعه تری هست که الحمدلله اونا چیزی نشدن)

در مورد شیرینی هم شیرینی از خودته مامان، لطف داری
تو انقد مهربونی که هر چی میبینی یاد من میوفتی،البته منم یادت میوفتما همش، مث وقتی که یه کاری رو انجام دادم ولی فک میکنم انجام ندادم

دوران دبیرستان وقتی میخواستم عصبانی شم(مسخره بازیا، نه واقعی) و مثلا حالت طلبکارانه به خودم بگیرم، دو تا دستامو میزدم به کمرم به حالتی که بازوهام جلوم قرار میگرفت و آرنجام تقریبا میچسبیدن به هم
مطمئنا نمیتونی تصور کنی خیلی چیز پیچیده ایه و متاسفانه دیگه بدنم سفت شده نمیتونم برات شبیه سازی ش کنم (در جریان صدای مفاصل بدنم که هستی، یهو ممکنه دستم کنده شه بیوفته زمین)
دستمو چجوری میذارم زمین؟

الان با این عکس صدف و مرجان و اینا عکس درَ رو نمیشه بذاری؟
(این عکسه رو به هر حال میخوای یه جا بذاریااااا قربون بره مامانش)

(فک کنم تو این کامنت تمام شکلک های به درد بخورِ بلاگ اسکای رو استفاده کردم خو بیا چت بحرفیم، دلم برای آنلاین حرفیدن باهات تنگ شده )

عکسای پروفایلم به اون خوبی از خودم بهترن
جان من؟
بروووووووووووووووووووووووووووووو تو اصن شب می خوابی که بخوای به صدای ما فک کنی :|
من ساده رو باش گول خوردم اول :|

eeeeeeeeeeeeee آیدا عمل کرد؟ مگه دماغش مشکل داشت مبارکش باشهههههههههههه نمی دونستم
کیمیا همون شاگرد اول ورودی قبل از ما دیگه خععععععلی دوسش داشتم البته اصن منو نمیشناسه و من پر رو پر رو تبریک گفتم الان میگه تو کی هستی
آخه خعلییییییییییییییییی ناز شده خعلیم خوبن جفتشون
مامان کیمی ها چیه =)) =)) =)) وای =))


جدا؟ زهرا بلد نبود کمکت کنه؟ خیلی راحت می تونی فایلتو به زهرا نشون بدی حالا ببر نشون بده ممکنه با همین چیزا تفاهم ایجاد شه

شیرین شیرینا لای لای خانوم خانوما لای لای
کوفت
اشکال نداره همونجوریم یاد من بیفتی من راضیم

واااااااااااااااااااااااااااای مهسا راس میگی؟
بازوهات از جلو میچسبید؟
الان چقد سفت و خوب شدی مامانی گرفتی اصن
=))
وااااااااااااااااااااای
=))
هیچی هیچی

ها؟ چرا امتحان کنم ببینم چیجور میشه یه کم تیره ست با این باید بهتر شه
الان جو می گیرم اینم عوض میکنما
می خوای عکس دو نفرمونو بذارم بک اینجا
مامان صدف دوس دارم خووووووووووووووووووووو

راست میگیا
من عاشق شکلکای یاهو ام به علاوه چندتایی از بلاگ اسکای مال جیمیل و اف بی خوب نیستن اینا رو عاشقشونم
این یه کامنت تاریخیه
من مسنجرم کلا خرابه باید یه بار درستشو نصب کنم دیگه باز نمیشه
از تو میلم میشه اما جدیدا خیلی بد شده میلمم
منم خیلی دلم تنگیده کلاااااااااااا
عوضش ببین کل مکان ها تغییر کاربری دادن داریم باهم چت می کنیم
اینحا زیر پست عکسای کوه هانیه و خیلی جاهای دیگه فقط یه کم همه می خونن که اونم چیزی نیست ما که خیلی خانومیم و اصنم جلف نیستیم
بعد تازه چن سال دیگه بیایم اینا رو بخونیم خععععععععععلی خوبه من چن وقت پیش اون اولا رو خوندم اصن نابود شدم
ببین الان نظر تو و جواب من چیقد بلند و جیگر شده اگر بتونیم یه رکورد طول نظر و جواب بزنیم خیلی حال میده

ریحون چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 06:38

خدایا این خوشیارو ازما نگیر:-D

آمین :دی

مهسا چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 10:07

آره عکست خیلی خوبه ولی الان تو ذهنِ من تو منی یا مثلا یه بستنی ای

بابا الانا که دیگه میخوابم مامان! تازه انقدرم زیاد میخوابم گندشو در آوردم

آها کیمیا آره اون خیلی وقت پیش عکس نامزدیشونو گذاشته بود من همون موقع ذوق کردم دیگه واسه عروسی ذوق نداشتم

نه زهرا هم نتونست، حالا باید سرِ فرصت برم فرمونهای cmdشو سرچ کنم شاید با اونا درست شه، چیز خاصی نیست آخه که بخواد تفاهم ایجاد شه، تبلیغِ سه بعدی LG ه

مامان واقعا اون موقع برام یه کاری بود که اصلا فک نمیکردم چیز خاصی باشه و بقیه نتونن انجامش بدن فک میکردم خنده ی دوستامم از بامزگیِ منه
بگووووووو اونی که میخواستی بگی رو بگووووووو

راجع به عکس دو نفره اینجا هم من دیگه حرفی ندارم

آره منم اول شکلکای یاهو، بعد چند تایی از بلاگ اسکای(مثل و و ) بعضی از شکلکای اف بی هم خوبه مث :v (فعل این جمله "دوست دارم" بود ولی جاش رو پیدا نکردم)

مسنجرت با فیلترشکن هم باز نمیشه؟ اگه با فیلتر شکن باز میشه برو تنظیمات proxy تو درست کن، چون من خودم همه ش اینجوری میشم

منم دلم برات یه ذره شده
یکشنبه داشتم با زهرا چت میکردم هی بهم بی توجهی میکرد گفتم اگه گلنوش بود با همه ی خاطره هام کلی میخندید کلی هم بهم توجه میکرد
خلاصه زودتر مسنجرتو درست کن، من کلی حرف دارم که اگه زودتر نیایی یادم میره هااااا
اینجا هم میشه تعریف کرد منتها یهو ممکنه بلاگ اسکای فک کنه من DOS attack م و بلاکم کنه چون حرفایی که میخوام بگم به اندازه ی کل پنج شنبه جمعه ها 24 ساعته واسه زهرا گفتم بازم تموم نشده
حالا بازم خود دانی
میخوایی یه پست بذار اسمشو بذار چت، بریم اونجا بحرفیم که هم مزاحم بقیه نشیم هم حرفامون بمونه


بله با واژه ی زیادت آشنایی دارم :|
آخیییییییی آخه عروسیشم باز فرق کرده قیافش من خیلی ذوق دارم در حد بالای غیر قابل تصوری

اوووووووووووووه پس چیز خاصی نیستش که نتونی نشونشم بدی حتی یه تبلیغ سه بعدی ساده بهترین و آبرو نبر ترین چیزی که میشه یافت
بامزه که بودی مطمئنا ولی خیلی باحال بوده اصن واقعا یکی از شانسای زندگیمو از دست دادم که دبیرستانم با تو نبودم

حرفی نداری پس برم بذارمش

من اینارم از بلاگ اسکای دوست دارم یاهو هم که بیشترشو دوست دارم آره اف بی هم :v خوبه

نه مشکل proxy نیستش کلا هی بغض می کنه باز نمیشه منم تنهاش میذارم که بیش از این بغض نکنه
می خوای متن چتت با زهرا رو بده بخونم که دوباره کاری نشه تا الان بیشترشم یادت رفته
=)) خر داس اتکو خوب اومدی =))
باشه با کمال میل فقط این یه مورد به افتخاراتمون اضافه نشده

مهسا چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 12:15

آره کلا با من بودن یه فرصته که خدا به بعضی بنده های خاصش میده هم شماها هم دوستای دبیرستانم، هم راهنمایی هم دبستان، هم فامیلا! ببین خدا چقدر مامان بابام رو دوس داره! همسر آینده م که دیگه هیچ چی

متن چت با زهرا رو نمیشه بدم چون حالش به اینه آنلاین بگم بعد ذوق کنی من حال کنم
ولی میشه از رو اون بخونم یادم بیاد برات تعریف کنم

از تو چه پنهون خودمم با اون تیکه ی داس اتک خیلی حال کردم

اصلا میخوایی یه وبلاگ بزنیم واسه چتمون؟؟؟

اصن تو خیلی بیش از یه نیمه گمشده ای
full face ( این فحش جدیدمه )
( لطفا کلمات را جدا معنا کنید)
دیروز علی نبود کلی متن پاولو براش نوشتم بخونه بعد بهش میگم say tnx to me because type of that long text
بعد میگه you?
:| full face



اینم خوبه رمزم روش نمیذاریم که بقیه بیان استفاده کنن از خاطرات و تجربیاتت و بشن جزو بنده های خاص خدا

مهسا می دونی چی شده؟
کارت دعوت جشنه هست
نوشته شنبه 16 شهریور ! حالا نمی دونم شنبه ست یا 16 شهریور؟
آخه 16 شهریور یکشنبه ست :|

مهسا پنج‌شنبه 6 شهریور 1393 ساعت 08:30

فحش جدیدتو نمیفهمم! میشه پُر صورت! صورت پُر!
شاید باورت نشه ولی من اولش شنیده بودم 17مه کلی هم حال کرده بودم که جمعه ی سیاهه(تنها چیزی که از تاریخ یادمه )
ولی هول نشو! احتمالا تو دانشگاه پوستر اینا زدن براش دیگه، به زهرا بگیم ببینه دقیقشو

پر رو
ای بابا :| با این دعوت کردنشون :|

یاده امتحان تاریخت افتادم که گفتم مث یادگیری الکترونیکی تحلیل کن حله =))
آره زهرا احتمالا می دونه
احتمالا زدن یکشنبه 17 شهریور :| :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد