نقطه سر خط

به پایان آمد این دفتر... حکایت همچنان باقیست

امروز رفتم پروژه صحافی شده رو از انتشارات تحویل گرفتم تا تحویل استاد بدم

یه نفر تو انتشارات می گفت ارشدی؟ دکترایی؟

گفتم نه بابا لیسانسم

پروژه ها رو بردم دم اتاق استاد

یه دانشجوی ارشد داشتن باهاشون صحبت می کردن و منم دم در وایساده بودم

3 تا رساله ها دستم بود خیلیم سنگین بود

بعد خانومی که داشتن لیوان استاد رو میبردن براشون چای بیارن گفتن اینا رو ببر بذار تو

منم گفتم نه بابا دارن حرف میزنن زشته برم تو

2 یا 3 بار گفتن من نرفتم آخرش از دستم گرفتن گفتن خسته میشی بردن گذاشتن تو اتاق استاد 

و من اینجا از محبت اون خانوم له له شدم 

بعد دیگه رفتم تو

استاد صفحه ای که باید نمره میدادن رو باز کردن گفتن حالا چند بدم؟

گفتم هرچی صلاح میدونین

پروژه رو نگاه کردن و چکیده رو خوندن

و گفتن معلومه خیلی کار شده و خیلی مرتب و تمیزه

اما کار عملی چیکار کردی؟

الان بین رنج 19 تا 20 شک دارم

گفتم برای هر کدوم یه نمونه کار عملی هم انجام دادم

ایشون یه آزمایشگاه سیستم عامل توی دانشگاه دارن که یکی از شاگرداشون که الان دارن دکتری میگیرن اونجا مسئولن و من طی پروژه با ایشون در ارتباط بودم

گفتم من هر هفته ایمیل میزدم و کار رو توضیح میدادم برای مسئول آزمایشگاهتون

گفتن اگه میشه بگید بیان

مسئول آزمایشگاه رو آوردم و گفتن که من چیکارا کردم و گفتن البته من کار عملیای ایشون رو ندیدم

حالا باید برای من و شما یه دور بیارن و ارائه بدن

خلاصه استاد گفتن که من به هرکسی 20 نمیدم

با فرض اینکه کار عملی رو برامون میارید بهتون 20 میدم

و اینگونه بود که نمره پروژه گرفته شد

حالا باید تمام کارارو ببرم و جلوی استاد و مسئول آزمایشگاه یک دور اجرا کنم بیستم حلال شه 

دم اتاق استاد هم همه فکر میکردن ارشدم هی تبریک میگفتن 

اون آزمایشگاه معماریم حقم 20 بود خدایی با کل کلاس لج کرد

نذاشت ترم آخری معدلمون 20 شه حسرت به دل از دنیا نریم 

مشغول الذمبه اید اگه فحش بدین