بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

غافلیزاسیون

دیروز رفتم توی پذیرایی

میبینم روی مبل یه چیزی هســـــــــــــــــــــــــــــــــــت


 

یعنی داداشم تو کار غافلگیریه شدید



 


منو اینجوری نیگا نکن آخـــــــــــــــــــــــه   

نچ نچ نچ دانشجوی مملکت 

نظرات 8 + ارسال نظر
مهسا چهارشنبه 19 آذر 1393 ساعت 14:52


مبارک باشه مامان
جا داره توی سازمانم یه بخش سرکوفت زدن به خواهر کوچیکتر هم اضافه کنم
اضافه کردم : واقعا خجالت نمیکشی داداش به این با ذوقی داری هر روز هر روز سورپرایزت میکنه اون وقت علاوه بر این که عین خیالتم نیست که یه بار براش جبران کنی و توام سورپرایزش کنی، یه تشکرم نمیکنی و قربون صدقه ی این عروسکه میری به جاش من دیگه حرفی ندارم!!

راستی به داداشتم بگو همه ش سورپرایزاشو یه جا نذاره (همیشه میذاره رو مبل ) بگو اینجوری از نظر روانشناسی توقع ایجاد میشه دیگه تبدیل میشه به وظیفه
بگو اگه جای دیگه به نظرت نمیرسه یه بار یه چیزی مث کشمش بخره بذاره همون جا که توقعاتت ریست شه
(حال میکنی چه روحیه ی خوبی دارم با این پروژه ی نابود شده م میام نظر میدم؟؟ )


سلامت باشی مامان مرسی قابلی نداره
=)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
عالی بود =)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
یکی بیاد منو از کف اتاق جمع کنه
مامان نظرتو تقسیم کن من از خنده نمیرم خو

تشکر که کردم دیگه از خودش
از کجا میدونی من غافلگیرش نکردم؟ من چیزایی که برا علی میخرمو که نمینویسم
اتفاقا داشتم با مامانم صحبت میکردم که منم براش چی بخرم ذوق کنه و اینا ....منم تو برنامه هام هست

آخه من مثل یه بچه کوچیکم که با یه آبنبات و شکلات ذوق میکنه
من با یه باب اسفنجی یا یه فامیل دور ذوق میکنم واسه علی چی بخرم ذوق کنه؟
فوقش پسر عمه زا براش بخرم یه کم بخنده =)))))))))))))))) همش میبینش میخنده میگه شبیه توئه :|
تو سازمانت ایده غافلگیرکنندگی برادر بزرگتر نداری؟

بعد داداش من یه اخلاقی داره از تشکر بدش میاد ازش تشکر میکنی میگه تشکر نکن ( همون شکلکه که چشماش تابه تاست تو دوست داری :دی ) ذوق که میکنم ( قیافم شبیه باب میشه ) بعد به فامیل میگم منو اینجوری نگا نکن بیشتر حال میکنه

ولی راست میگیا دیگه کم کم داره توقع ایجاد میشه من الان انتظار دارم رفتم حداقلش یه پیانو رو مبل باشه بعدشم مزدا3
البته خداروشکر من حافظه ام خرابه یادم میره مامان زیاد نمیتونه توقع ایجاد شه

تازه مامانمم هرروز میره ورزش یه جوراب خالخالی یا گل گلی یا یه کش سر برام میاره هی بهش میگن دختر داری ببر
کلا بهم ساخته این چند ماه

عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
قربون اون روحیت بشم که همیشه به آدم انرژی میده
به امید خدا انشاء الله به زودی درست میشه مامان غصه نخوریا
نمیدونم دقیق چی سرچ کنم و اینا اگرنه حتما کمکت میکردم

( علی میگه انقد نظرارو طولانی جواب نده فک میکنن ذوق مرگ شدی )
دیگه برای اینکه بیشتر از این نفهمین ذوق مرگ شدم بقیه حرفامو بعدا میزنم

مهسا پنج‌شنبه 20 آذر 1393 ساعت 13:38

قربون دخمل خوش خنده م بشم مــــــــــــــــــــــــن
مامان معلومه اصلا بهش وقع نمینهی دیگه، کلا خواهرای کوچیک همینجوری ان
میدونم مامان به ذوق درآوردن خواهر یا برادر بزرگتر سخته ولی باید تیز باشی دیگه! سریع بفهمی چی میخواد بری براش بگیری
مثلا دمپایی
واسه مامانتم همین طور! مثلاااااااااااا دمپایی
یا مثلا ازینا که تو مترو میفروشن در ظرف غذائه(البته من شنیده بودم مامانا خیلی ازینا دوس دارن ولی مامان من اصلا ازشون استقبال نکرد دادش به مریم، اما مریم انقــــــــــــــــــدر استقبال کرد که نگو! ولی تو که خواهر نداری مامانت بدتش به اون، وایسا هروقت علی تون زن گرفت ازینا بخر برای مامانت که اگه مامانت نداد به اونا هم چش عروسه دربیاد)

اون ارورم هم انگار درست شد مامان دقیقشو تو میل برات توضیح میدم

قربون ذوق مرگیت برم مـــــــــــــــــن
منم هر وقت میبینم پست جدید گذاشتی یا نظرمو جواب دادی کلی ذوق مرگ میشم خو مگه چیه؟


مامان سوالی که الان ایجاد شد اینه که علی تون وبلاگتو میخونه یعنی؟ یعنی نظراشم میخونه؟
من الان برم تو افق محو شم؟؟؟؟

خدا نکنهههههههههههه
e خعلی معلومه؟
دمپایی رو خوب اومدی
اتفاقا تولد مامانم نزدیکه با علی یه برنامه از زیر زبون کشی ریختیم اصن تابلو بازی شد بیا و ببین دیدیم مستقیم اشاره میکردیم غیر مستقیم تر از وضعی بود که ما ساختیم

=)) عروسو خوب اومدی =))
البته میتونم الان بگیرم اگه مامانم خوشش نیومد بده به خودم مگه خودم اینجوریم =)))))))))))
البته مامان خودم چش عروسو در میارم دیگه نیازی به ظرف و ظروف نیست

چقدررررررررررر خوبببببببببببببببب به سلامتی خداروشکر خیلی خوشحال شدم گوش شیطون کر

خدانکنه مامان
اصن یه وبلاگیه دور هم نشستیم ذوق میکنیم مگه چیه

نه بابا... علی چند وقت یه بار میاد مسخره کنه بعد تایپ میکنه
اون وبلاگه چی بود bbbdddddbbdbbdbbdbdbbdb
=)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
بعضی وقتا یه چیزی باشه خودم بخوام نشونش بدم میاد نگاه میکنه
بعد همشم ایراد میگیره میگه اینجاشو خیلی ضایه نوشتی اونجاش اونجوریه
بعد دیگه صفحه رو که scroll میکنه میبینه چقد نظرا طولانیه مسخره میکنه میگه انقد جواب نده فک میکنن ذوق مرگ شدی =)))))
ولی تو تو افق محو شو چون اون نظرت راجع به فامیل دور رو نشونش دادم استقبال شدیدی کرد دیگه قراره امشب یه مشت کشمش بریزه رو مبل

مهسا پنج‌شنبه 20 آذر 1393 ساعت 14:22

واسه اون بخش "نمیدونم دقیق چی سرچ کنم و اینا اگرنه حتما کمکت میکردم" هم الهی من قربون دوست مهربونم برم که انقد به فکرمـــــــــــــــــــــه
من الان ارور رفع کنم یا خجالت؟
همین که به فکرمی و اون روزم برام سرچ کردی کلی روحیه بود مامان مرســـــــــــــــــــــــی
کِی میشه من بتونم این همه خوبیه تو رو جبران کنم آخه؟

خدانکنهههههههههههههههههههههههه بابا کاری نکردم که یه کم به فکرت بودم حالا باز اگه کمکت میکردم یه چیزی


تو فعلا از خجالت ارور در بیا تا بعدا =)) یه جوری از جچالت ارور در بیا دیگه پشت سرشم نگا نکنه
خدایی اون سرچه که آخرش بود اصن تابلو بود به درد نمی خوره مال مرحله قبلی کارته تازه اگه روشش قدیمی نبوده باشه
خر تو اصن اول خوبی بودی بعد مهسا شدی چی میگی ؟!من الان دارم اونارو جبران میکنم =)))))))))))))))))))))))))))))))))))
آینتم سوراخههههههههه

هانیه پنج‌شنبه 20 آذر 1393 ساعت 21:07

آخی چقد خوب که عروسک فامیل دور دار شدی (الان فهمیدی جمله م چی میگه؟ )
مبارکت باشه عزیزم! تا باشه از این سورپرایزای بی مناسبت و شیرین :*


آره فامیل دور دار شدن خیلی خوبه =)))))))))))))))))))
آخه علیم به جاش میحرفه خنده دار میشه =))
( بعلههههههههه خیلیم جمله با مسمایی بود کلی آرایه ادبی داشت )

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ایشالا برای شما
ایشالا کادوی عروسی شما رو بیاریــــــــــــــــــــــــــــــــــــم خانوممممممممممممممممم

فقط تو بی زحمت از هلند یه سورپرایز بی مناسبت و شیرین واسم بیار اجالتا

مهسا جمعه 21 آذر 1393 ساعت 17:54

سلطانِ زیر زبون کشی فقط خودم!

اون در ظرف غذاها هم نه مامان اگه میخوای نگهداری خودت استفاده کنی بذار دیرتر بگیر، از الان بگیری تا اون موقع فاسد میشه همون شوهری هم که بعد یه عمر پیدا میکنی رو با همین دره میکشی
اصلا بیخیال شو، انقدر چیزای به درد نخوریــــــــــــــــن که نگوووو!

به علی تونم بگو زیاد اذیتت کنه از حمایت سازمان خارجش میکنماااا!
بهشم بگو همه ی دوستات میدونن چقد مهربونی و همیشه سریع و کامل و جامع بهمون جواب میدی و اصلا هم فک نمیکنیم ذوق مرگ شدی خیلی هم ذوق میکنیم از جوابت و خیلی هم خوبه

راجع به اون کمک و اینا هم فقط میتونم بگم خفه شو ! چون گزینه ی آینه رو سوراخ اعلام کردی و فقط همین گزینه روی میز باقی موند



=)) پس بخرم کاره دیگه یه موقع میبینی نیاز میشه

خیلی اذیتم میکنه ( همون شکلکه که دوس دارم)
حتما بهش میگم

اتفاقا همیشه فک میکنم مهسا چقد با معرفته با اینکه هیشکی اینجا رو نمیخونه باز میاد توی همه پستام نظر میده =))))))))))

=))))))))))))))))))))))))))))))))))))

هانیه جمعه 21 آذر 1393 ساعت 18:34

من ورشکسته شدم رفتم هلند پناهنده شدم


پس کاش منم زودتر ورشکست شم

مهسا دوشنبه 24 آذر 1393 ساعت 11:00

مجبورم مجددا از گزینه ی خفه شو استفاده کنم!
خب دوس دارم وبلاگتو هی بیام بخونم، دوس جونیِ خودمــــــــی
نظرم که خب میدونی من کلا نمیتونم حرف نزنم هی باید تو نظرا خودمو تخلیه کنم
اینا که ربطی به معرفت نداره، اینکه دوست آدم تو تولد قمریش با 1000 تا کار بشینه براش کلیپ درست کنه معرفته

نه دیگه نداریم تموم شده
باید امتیازاتو جمع کنی یکی بخری

عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممم اینم از مهربونی و ماهیته ( ماه بودن )
کار خوبی میکنی اتفاقا اصن من منتظرم بیام حرفای تورو بخونمممممممم اصن آدم دلش باز میشه

اونکه صد البتهههههههههه
همون کلیپ تکراریو رو میگی مامانی رئیس جمهورم می بودم 999 تا کار بیشتر نداشتم چیزی نبود که
اصلا قابل تو رو نداشتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

مهسا دیگه کم کم بیا به هم فحش بدیم گندش داره درمیاد =))

ریحون شنبه 6 دی 1393 ساعت 01:48

ای جانم عزیزم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد