بیا تو , دم در بده
بیا تو , دم در بده

بیا تو , دم در بده

هفته ای که گذشت

2 روز بعد از اون جابه جایی دوباره اومدم دیدم دستگاهم نیست و جای دستگاه من یه دستگاه دیگه گذاشتن  دوباره جای منو عوض کرده بودن ولی فرقش با اون بار این بود که کلی خوشحال شدم چون دوباره رفتم جایی که افراد قبلی هم اونجا بودن 

چون لیدر گروه هم اونجا بود و کم کم میخواست به من کار واگذار کنه ... بهم گفت یه صفحه  ی login درست کن در ارتباط با پایگاه داده مون تا بگم چیکار کنی. جالبه گاهی به یه ارورهایی میرسم که هیچکس اونجا تاحالا ندیده

دیگه با کلی سرچ فهمیدم مشکل از 64بیتی بودن ویندوز و 32 بیتی بودن نرم افزاره وگرنه کد درسته . خداروشکر صفحه رو هم که دیدین راضی بودن و گفتن خیلی خوبه حالا قراره مراحل بعدی رو بگن ...

امروزم یه کاآموز جدید اومده بود اومدن از من پرسیدن تو این چندوقت چی خوندی بدیم اونم بخونه *:D big grin

گویا تا بهش دستگاه بدن قراره بیاد پیش من ... مشتاق دیدار کارآموز جدیدم 

ساعت کاری جدید هم شده از 8:30 تا 3... جالبه من از کارمندها بیشتر میمونم اونجا  

گاهی سرگرم میشم حواسم میره و ساعت میگذره اونبار نگهبان اومده بود بالا میگفت ساعت کاری تموم شده شماهم که کارآموزی چرا نرفتی ؟ یعنی ما کلا با نگهبان های دانشگاه و محل کار و همه خاطره داریم 

یه نفر اونجا هست که خیلی توی کارها کمکم میکنه دلم میخواد یه جوری اینهمه محبتشو جبران کنم *8-> day dreaming

                 

نظرات 13 + ارسال نظر
مهسا چهارشنبه 26 تیر 1392 ساعت 12:44

خوش به حالت، این عمویی که قراره به ما کار بیاموزه خیلی بد اخلاقه
-------------
این عکسه مال اونحاییه که داری کار میکنی یا بازم از نت گرفتی؟
-------------
پس معلوم میشه عامل موندن ما توی دانشگاه هم تو بودی، من و زهرا هی می گفتیم زودتر بریما ولی تو هی می گفتی نه حالا هستیم دیگه
-----------
کاراموز جدید خانومه یا آقا؟
اونی که تو کارا کمکت می کنه خانومه یا آقا؟؟
ما ازون خانواده هاش نیستیم که حواسمون به بچمون نباشه ها!!
---------
در ضمن بسیار بسیار بهت افتخار می کنم مامانی که داری اونجا حماسه های علمی میافرینی(این بوسه هاااا، این بلاگ اسای هم که یه شکلک ابراز محبت نداره لعنتی!!!، بیا تو مسنچر بقیه ابراز احساساتمو بکنم:دی)

نه حالا اولشه مامانی ... عمو؟بام؟شیب؟ (:/
..................................
نه دیگه این واقعیه :دی
...........................................
ای بابا لو فتم؟ اهداف شومم معلوم شد :-"
...................................................
:-"
:-"
:-"
کارآموزه رو هنوز ندیدم
ولی این که کمکم میکنه خانومه
اتفاقا اون جا قبلیه که بودم پیش یه آقاهه بودم کلا سرش تو مانیتور من بود بعد ارور که داشتم نپرسیده میومد جواب میداد میومدم ارورمو سرچ کنم میخوند ببینه چی سرچ کردم :| یعنی راحت شدم اصلا امنیت مانیتوری نداشتم :-"
...................................
من؟ حماسه ی علمی؟ بام؟ :-"
=)) ممنونم مامانییییییییییییی بیا مسنجر تا جوابتو بدم :دی

مهسا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 02:27

شما به عنوان یه مهندس کامپیوتر خجالت نمی کشی پسوردتو چسبوندی رو مانیتور؟

:|
اون دستگاه مال کارمندی بود که روز ورود من رفت اون اطلاعات روشم اون نوشته:دی شما که زوم میکنی قشنگ میخوندی اسمش روش بود :-" پسوردم نبود یه سری شماره بود نمیدونم داخلیه چیه؟
البته زومم کنی چیزی فکر نکنم معلوم باشه:-" هدفت ضایع کردن من بود :| باشــــــــــــــــــه باشـــــــــــــــــــــــــــــــــه :-S
من بهش وفادار بودم به هیچ چیزش دست نزدم :-"
اتفاقا اومدن همون روز واسه من یه یوزر درست کردن پسره پسوردو نوشت تو تقویم روی میز من سریع خطش زدم :دی حالا انگار چه خبره =))
تازه درایو c خیلی پر بود مجبور بودم چیزای اضافی رو پاک کنم kmp رو پاک کردم game ها رو پاک کردم گفتم به پروژه های اون قبلی دست نزنم یه موقع بخوادشون بغض گلومو گرفت حالا چیکار کنم:-S :-"

مهسا پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 21:00

اتفاقا اصلا زوم نکردم ولی یکی از استادا() می گفت توی این شرکتا که می ریم شبکه می کنیم کلی سعی می کنیم امنیت حفظ بشه و ... ولی دو روز بعد میاییم می بینیم همه پسورداشونو رو میزاشون نوشتن
می گفت بعضیام که دیگه خیلی تیز و بز ن پسوردشونو می چسبونن زیر کیبورد

جو؟بام؟شیب؟
eeeeeeeeeeeeeeeeeee برم زیر کیبوردارو نگاه کنم :-"
اتفاقا روز اولم که من رفتم پسورد نداشتیم دادن بچه های شبکه واسم یه یوزر جدید ساختن :دی
آخی الان شما هم بچه های شبکه هستین اونجا<-8
خیلی حال کردم با کاراشون هی واسه خودشون ری استارت میکردن از اونور بازی میکردن هی دسکتاپمو عوض میکنن نمیذارن هرچی خودم دوست دارم بذارم بغض گلومو میگیره :-S ولی کلا باحاله خوشم اومد :دی

مهسا شنبه 29 تیر 1392 ساعت 11:18

آره جو
آره ما بچه های شتکه ایم، از هر شرکتی بزنگن اونجا ما باید بدوییم بریم شرکتشون درست کنیم
یهو دیدی فردا پس فردا اومدیم تو شرکت شما
اتفاقا این که نتونی دسکتاپو عوض کنی از سناریوهای محبوب جوه که همیشه می گفت بهمون انجام بدیم

:دی
اتفاقا من امروز ویندوزمو عوض کردم که 32 بیتی بشه راحت شم دوباره بچه های شبکه باید بیان یوزر واسم درست کنن امروز یه دختره اومد نتونست شما بیاید واسم یوزر بسازیییییییییییید :دی
منم میخوام یاد بگیرم خوش به حالتووووووووووووووون :-S
بعد اینجوری کنم :> :-"

مهسا یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 10:54

کاری نداره فقط باید پسوند یه فایل رو بکنی man
جو هر بار اینو می گه بعدش می گه یا "شما" فرقی نداره!!!!
این ماه رمضون کی تموم می شه پس؟ من دلم واسه بچه ام یه ذره شده

مهم اینه کدوم فایل خوووووووووووووووووووو
آره کلا با این عادتش آشنایی کامل دارم :|
اتفاقا امروز از بچه های شبکه اومدن بعد اون اسمه که هی تو گیر داده بودی رو کند اول از همه پشتشو نگاه کرد منم خندم گرفت یاد حرف تو افتادم گفتم چیه پسورده :دی
کلی واسه خودش کار انجام داد من اصلا بلد نبودم :-S
میخواست یوزر قبلیمو دوباره واسه ویندوز جدیدم تو شبکه ی محلی فعال کنه مامان اینا رو به من یاد میدی :-S بغض گلومو گرفت
شاید باورت نشه اول فکر کردم فیلم دیدن و اینا رو ماه رمضونی تعطیل کردی =)) بعد فهمیدم چی شد:دی منم دلم واسه مامان یه اپسیلون شده :-S

فرزانه ی یونی! دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 22:04

موفقا باشی گل گل جــــــــــــــــــــــــــون!!


کلی میس یو دییرااااااااااا

مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییی
شما که موفق هستی ولی بیشتر تر موفق باشی دوستم :)

چی شده؟ :/ من سوات درست و حسابی ندارم خوووووووووو :-S :-"

فرزانه دوشنبه 7 مرداد 1392 ساعت 23:13 http://eshghmamnoe-f2.blogfa.com

سلام گلنوش جون ما آپیم

سلام دوستم چشم وقت کنم حتما ;)

فرزانه ی یونی! جمعه 11 مرداد 1392 ساعت 01:39

کم پیداهاییییییی......

همین دور و براااااااااااااااااااااام ;)

جیموتاکی یکشنبه 13 مرداد 1392 ساعت 11:04

anio Emo(ajuma) kenchana?
ya!paboya!
pogoshiipo!
oori haramuni mano zajr mide:D
na too:-"
Emo:D na chinja chooa ye kermi berizam:D
hajima neishe:(
shiro:(
ag zabanam behtar bood behtar azar mirikhtam ama alan nemishe:(
shiro:((
na paboa:((
ve? ve? dega ve?
:((
anio Emo(ajuma:D)na ka :-h

привет
Ну, что? Что он живет близко к этому? Щелкните левой на моем блоге: D
Хорошо, что он не пострадал - "
У меня есть говядину я - "
Я иду на небольшом 2 или 3, она должна научиться решать слово пришло: D
Ты долгожданный шаг: *

فرید دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 01:13 http://cute-life.blogfa.com

خداروشکر همون جا برگشتین که دوست داشتین :)
ایشالا همیشه موفق یاشین :)

ممنون
مرسی همچنین شما :)

فرزانه ی یونی! دوشنبه 14 مرداد 1392 ساعت 23:23

میگم دلتنگتانیم...به مقدار کلی!


شمام لطف داری گل گل جون جونـــــــــی!

ما بیشتر ترترتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتر ;)
نه دیگه حقیقتههههههههههههههههههههههه :*

제트 (جیتو) چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت 02:53

안녕
어떻게 당신은?
당신은 잘 있습니까?
이모
내 김현중은 아주 좋은 것입니다.
그는 정말 꽃 소년.
D : 그리고 당신은 정말 내 복수를 해달라고 생각

سلاااااااااااااااااااام :))
واقعا که میدونم اینا مثل انگلیسی ها عمه و خالشون یکی نیست :|
میدونم خوبه پس چییییییییییییییییییییییی گل گل :-"
نه اصلاااااااااااااا :دی

Sharmyta은 무엇입니까 : - "
물론, 새 영화 클립을보고
D : 오늘 따뜻한 인사를 받았습니다
어디? 어디? 어디?

p.t پنج‌شنبه 17 مرداد 1392 ساعت 21:24



معاون فرهنگی کجایی که رئیس فرار مغزها شد ...
رئیس رو بردن ... هی هی

=))
چی شده ؟ معاون چرا شایعه پراکنی میکنی :-"
من فرار جلبکی شدم به سرزمین جلبک ها =))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد