درباره من
به نام خدا
زندگی شاید آن لبخندی ست،
که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست،
میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
ادامه...
پیوندها
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- فروردین 1395 1
- بهمن 1394 1
- آذر 1394 2
- آبان 1394 4
- مهر 1394 3
- شهریور 1394 5
- مرداد 1394 8
- تیر 1394 7
- خرداد 1394 6
- اردیبهشت 1394 18
- فروردین 1394 13
- اسفند 1393 11
- بهمن 1393 4
- دی 1393 4
- آذر 1393 7
- آبان 1393 7
- مهر 1393 7
- شهریور 1393 11
- مرداد 1393 7
- تیر 1393 3
- خرداد 1393 7
- اردیبهشت 1393 7
- فروردین 1393 9
- اسفند 1392 7
- بهمن 1392 12
- دی 1392 12
- آذر 1392 10
- آبان 1392 11
- مهر 1392 8
- شهریور 1392 12
- مرداد 1392 2
- تیر 1392 4
- خرداد 1392 6
- اردیبهشت 1392 12
- فروردین 1392 14
- اسفند 1391 11
- بهمن 1391 8
- دی 1391 9
- آذر 1391 19
- آبان 1391 27
- مهر 1391 37
- شهریور 1391 60
- مرداد 1391 73
- تیر 1391 54
- خرداد 1391 46
- اردیبهشت 1391 69
- فروردین 1391 78
- اسفند 1390 97
- بهمن 1390 47
تقویم
فروردین 1395| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
| 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
| 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
| 28 | 29 | 30 | 31 |
جستجو
دوست جدید
امروز دوتا دوست پیدا کردم 
صبح داشتم میرفتم دانشگاه... دیدم یه آقا پسر کوچولوی ناز داره با مامانش میره مدرسه ... منم پشت سرشون بودم... بعد هی برمیگشت ببینه من بهشون نرسم
و وقتی نزدیک میشدم برمیگشت میگفت مامان بدو بهمون نرسه و مامان خوبشم باهاش میدویید 
منم سعی کردم بهشون نرسم... تا وقتی که مسیرمون عوض شد برگشت دید دیگه من نیستم
تو راه برگشت توی بی آر تی بودم.
دیدین این مامانا که بچه هاشونو بغل میکنن سرشون از اون پشت معلومه...
اینقده این پسرمون ناز بود... با اون موهای فرفریش...
نگاهش کردم گفتم دالی دالی سلاااااااااااااااااااااااام
دیدم خندید و رفت قایم شد توی بغل مامانش
چند دقیقه بعد اومد بالا و دوباره یواشکی منو نگاه کرد
دوباره بهش گفتم دالی و دوباره خندید رفت قایم شد
داداشم میگه پدر مامانه رو درآوردی با این بازی کردنت 
سه شنبه هم بالاخره ارائه مو دادم راحت شدمممممم
بعد از ارائه هم بچه ها یه کادوی دیگه بهم دادن گفتن ادامه ی کادوی تولدت
خیلی چسبییییییییییید
همیشه نصف کادوهای دوستاتونو بعدا بدین خیلی غافلگیر کننده ست
این از کادوی غافلگیرکننده ام جوجوی نازم
یه هفته هم یه کم تا شروع کلاس وقت داشتیم رفتیم با مهسا صبحانه خوردیم...جای همگی خالی...
کل کَره هه توی سقف دهنمون جا موند
یه دفعه هم بچه ها با کلی خلاقیت و کم امکاناتی نودل درست کردن که من بیشترشو نخوردم 
این که پُر پُره مال منه
سلاااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممم رئیس
وایییییی چه بامزه ست ... جوجوئه....
انشاءالله ... دوستیهاتون همیشه برقرار باشه....
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
کشتی ران بزرگ 
خیلی باحاله 
:*
دیدییییییییییییییییییییییییش
دستشون درد نکنه
مرسی عزیزم و همچنین شما و دوستان
سلووووووووووووم
وای منم انقده ازاین دوستا پیدا میکنم
به به این چیهههههههههههه
علیک سلووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم
این دوستیها خیلی دوستی های خوبیه
اییییییییییییییییییییییییین نودل ه
غذای کشور دوست و همسایه کره
سلام مامانی! من دو هفته ای می شد نمی تونستم وبلاگتو باز کنم، چرا؟؟؟
مشکل از من بود یا همه نمی تونستن؟
ما هم دقیقا از قصد بقیه ی کادوتو دیر دادیم
راجع به کره هه هم هیچ چی ندارم بگم، جز این که چرا نگفتی همین صبحونه ی ساده N نفر رو N بار نجات داد از گشنگی؟
راجع به نودلم که واقعا تو رو باید ببرم یه تست ژنتیک بگیریم ببینم واقعا بچمی یا نه!! هیچ چیت به من نرفته!!!
سلاااااااااااااااااااااااااام ماماااااااااااااااااااااااااان آره جات خیلی خالی بود
ممنوننننننننننننننننننننننننم 
باشه خر شدم 
چقدر با برکت بود
ولی کره رو میشد پس داد ها 
خب در این مورد احتمالات زیادی وجود داره:
نمیدونم؟؟!!!
همه آیا شما هم نمیتونستین بیاین؟ ؟ من که میتونستم بیام
ولی جدا مرسی خیلی باحال بود
آره یادم رفت دیگه خاطراتشو بنویسم
خوب شد نونشو پس ندادیم
1- به بابای خوبم رفتم
2- به یکی از 16 نسل قبلم رفتم
3- سر راهی هستم که این احتمال خیلی قویه
*پاورقی:ولی مامان منم خوراکیای ترش خیلی دوست دارماااااااااااااااااا
راه نداره حالا این یه مورد و قبول کنی تست نگیریم
جوجوووووووووارووووووو
حواستو جم کن، بشه ی خوفی باسه مامانت باش، نودلاتو بخولااااااا!!
وگرنه........
باز میرم پای تخته واست هافمن تطبیقی توضیح میدم!!
=)) نههههههههههههههه نهههههههههههههه قول میدم بخورم
.
.
.
بابا خوب توضیح دادی توضیح دادنش سخت بود کلا
حالا یه روز میبریمت به جای من تو نودل بخور
پس چرا مطلب جدید نمی ذاری؟؟
6ماهه دارم میام اینجا همین شکلیه!
eeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
)
با این تفاسیر من حدودا دو ماهه که اینترنت ندارم
( به ریاضیاتش گیر نده اون حدودا خطاش نزدیک 99 درصده
گذاشتم
یادم رفت عکس اون یه ظرف پر نودلی که خوردمو از زهرا بگیرم
اااااااااااااااااااااااااااا
بهش بگو میل کنه برات! تو که 100 گیگ اینترنت داری 1کیلوشو واسه این بذار
مث من نیستی که از 8 صبح بیدار شدم که خلوت تر باشه بتونم 4تا آهنگ دانلود کنم
نه دیگه می خوام بذارم جمع شه به یه ترا برسه
حیف عکسای گوشی هانیه رو ندارم
هیچ حرف دیگه ای ندارم:-|